أین عمار......!

امروز وظیفه همه روشنگری است! تکلیف امروز ما:حماسه سیاسی...حماسه اقتصادی

أین عمار......!

امروز وظیفه همه روشنگری است! تکلیف امروز ما:حماسه سیاسی...حماسه اقتصادی

پاسخی به هتاکی های محسن کدیور/ آذین سازی جمهوری اسلامی با ولایت

"به نقل ازعماریون
 

چکیده:
مقاله ی حاضر پاسخی است به دست نوشته ی جناب محسن کدیور با عنوان پاک سازی جمهوری اسلامی از ولایت جائرمی باشد. صرف نظر ازهتاکی ها و تهمت های ناروا که شایسته یک مقاله ی علمی نمی باشد و بیشتر به نظر می رسد نوعی حب و بغض در مقاله مشهود است . 
 
بنابر این پاسخ به برخی از ادعاهای بی مایه وعاری از سنّت عقل را درشان یک چهره به اصطلاح روشنفکر ندیدم. 
 لذا ضمن اجازت از حضور با هرالنور حضرت بقیه ا... الاعظم برخی از شبهات مطروحه ی ایشان در مقاله ی منظوره را پاسخ گفته.  
امید است که حوزه های علمیه و عملیه ضمن بهره گیری از متون فقه اسلامی به خصوص فقه سیاسی شیعه پاسخی قاطع به نظرات ایشان طرح نمایند.  
شایان ذکر است که مبانی سوالات جناب کدیور در بسیاری از متون فقهی پاسخ داده شده بطوریکه دانشجوی پایه ی دو حوزه و حتی دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی به فراست می تواند بنا بر چهار چوب تئوریکی و منطق علمی در مقام پاسخ به شبهات برآید.   
بسیاری از شبهات خارج از منطق تئوریک و دال و مدلول استنباط از قاعده منظمی برخوردار نیست لذا از آنجاییکه پراکنده گویی ، بی نظمی در طرح سوال بسیار در شبهات نمود دارد نمی توان بر اساس سنت هرمنوتیک حتی به سوالات پاسخ داد.
 

مقدّمه:
ما معتقد به ولایت هستیم و معتقدیم پیغمبر اکرم (ص) باید خلیفه تعیین کند و تعیین هم کرده است.
سؤال این است: آیا تعیین خلیفه برای بیان احکام است؟  

بیان احکام خلیفه نمی خواهد خود آن حضرت بیان احکام می کرد.  
اینکه عقلاً لازم است خلیفه تعیین کند برای حکومت است. ما خلیفه می خواهیم تا اجرای قوانین کند قانون مجری لازم دارد.  
 
جعل قانون فایده ندارد و سعادت بشر را تأمین نمی کند. پس از تشریع قانون، باید قوه مجریه ای بوجود آید. لذا در تشریع حکومت اگر قوه مجریه نباشد نقص وارد است. لذا اسلام همانطور که جعل قوانین کرده قوه مجریه هم قرار داده، ولی امر متصدی قوه مجریه قوانین هم هست. اگر پیغمبر اکرم (ص) خلیفه تعیین نکند، فما بلغت رسالته لذا رسول اکرم مجری قانون بود. اگر رسول گرامی اسلامی حکم به تخریب مسجد ضرار داد ولی فقیه به استناد جعل قوانین اسلام و مصلحت اسلام می تواند افتاء به محل دفن شیخ ساده لوح هم نماید و این از اختیارات ولی فقیه است و حتی بالاتر از این نیر مسایلی هست که مزاحمت نمی کنم.  
 
در مقاله ی شما اشاره شد که شیخ به میزانی از محبوبیّت دست یافته بود که هر کجا دفن می شد. مزارش میعادگاه عاشقان ....................... می گشت. 
 
 آری مزارش میعادگاه خباثان و معاندان به نظام می گشت.  
 
حضرتعالی در جای دیگر نوشته اید: ولایت فقیه دیکتاوری است  
 
حضرت امام در (صحیفه ی امام، ج 10، ص 308، 310، 311) می فرمایند:  
 
قضیه ی ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است... شما از ولایت فقیه نترسید. فقیه نمی خواهد به مردم زورگویی کند. اگر یک فقیهی بخواهد زورگویی کند این فقیه دیگر ولایت ندارد. ولایت فقیه ولایت بر امورات است تا این امور از مجاری خودش بیرون نرود. 
 
 و این را بنده اضافه می کنم حتی اگر این امور دفن شیخ ساده لوح شما در حرم باشد و این کار جز از نافذ البصیریتی چون حضرت امام خامنه ای صادر نمی شد به جهت عدم خروج اوضاع از مصادرش . 
 
حال شرم دارم از بیانات سخیف جنابعالی در مقام به اصطلاح روشنفکر که اعلم فقیهان زمانه را مستبد می خوانید. فقیهی که جمهور فقها او را افقه الفقها و المجتهدین می شناسند.  

جناب آقای کدیور جنابعالی حضرت امام خامنه ای (روحی له الفدا) را در شأن و حدّ مرجعیّت نمی دانید و ادعا می کنید مرجعیّت و صدور فتوا از کسی که صلاحیت افتا ندارد معنایش مبتذل کردن مرجعیّت شیعه است در پاسخ به این ایده باید اذعان داشت. که از شرایط زمامدار پس از شرایط عامه مثل عقل و تدبیر دو شرط اساسی وجود دارد که عبارت است از:  

1) علم به قانون 2) عدالت
و اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت باشد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم (ص) در امر اداره جامعه داشت بر همه ی مردم و حتی فقها لازم است که از او اطاعت کنند. 
 
 این توهم که اختیارات حکومتی امام راحل بیشتر از حضرت امام خامنه ای بود یا اختیارات حکومتی حضرت امام خامنه ای بیش از امام راحل بوده، باطل و غلط است.  
چون همان اختیاراتی را که جناب رسول ا... و دیگر ائمه صلوات ا... علیهم داشتند ولی فقیه هم دارد. ولایت فقیه مرجعیّت هیچ ربطی به نوشتن حاشیه بر العروه الوثقی و یا نوشتن رساله ی عملیه ندارد لیکن در امر ولایت عنوان عالم عادل شرط است نه موضوعاتی که جنابعالی به آن اشارت داشتید.  
 
ولایت یعنی حکومت و اداره کشور، اجرای قوانین شرع مقدّس ، یک وظیفه ی سنگین و مهم است نه اینکه برای کسی شأن و مقام غیرعادی باشد.  
در اینجا ولایت امتیاز نیست بلکه وظیفه ای خطیر است. ولایت فقیه از امور اعتباری عقلایی است. و واقعیّتی جز جعل ندارد لذا در این موارد معقول نیست که بین ولایت امام راحل و حضرت امام خامنه ای فرق قایل شد.  

جنابعالی ایشان را مستبد قلمداد کردید گویی از یاد برده اید که امام راحل در کتاب (البیع ،ج 2، ص 466) می فرمایند:  
 
فقیه به دلیل فقیه بودنش و در صورت برخورداری از عدالت و به دلیل دارا بودن چنین ملکه ای، توانایی و لذا حق ولایت را دارد اما اینکه چنین قوه ای تبدیل به فعل گردد، بحث دیگری است. 

بر این اساس فقیه می تواند با قیام در راه خدا این حق را بدست آورد و به امر ولایت بپردازد و اگر چنین شد فقهای دیگری حق دخالت یا مزاحمت ندارند.  
 
امام راحل در همین کتاب تمام راه های رسیدن به قدرت رابرای فقیه و من جمله راه تغلب راباز می گذارد و یا با فرض تحقق شرایط و آمادگی و پذیرش جامعه، فقیه می تواند رهبری بالقوه خودرا که صرفاً یک حقّ محسوب می شود به رهبری باالفعل یعنی ولایت عملی و رهبری جامعه تبدیل نماید. 
 
 ایشان در همان کتاب (البیع، صص 515- 517) می فرمایند: 

اگر مردم به خبرگان رأی دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، و وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد، قهری او مورد قبول مردم است
 
 در این صورت او ولی منتخب مردم می شود و حکمش نافذ است. لذا ولایت در این موضوع نه دیکتاتوری است و نه استبداد ولیی است مطلق و حکمش نافذ و عوام نمی توانند حکمش را نپذیرند و با گفتن شرط افتا و حاشیه بر عروه الوثقی از جاده قانون خارج شوند چه اینکه امام راحل در اینجا تبدیل ولایت بالقوه فقیه یا مجتهد عادل را به رهبری باالفعل سیاسی در جامعه را منوط به گزینش خبرگان منتخب مردم می کند و به صراحت از او تحت عنوان ولی منتخب مردم یاد می نماید و حکمش را نافذ می داند و از آنجاییکه نافذ بودن حکم در تعابیر فقها عموماً به معنای برخورداری از مشروعیّت است لذا در این صورت او را مشروع می داند با این حال چطور شما مرجعیّت و رهبری سید عزیز ما را قانونی نمی دانید مگر کانال اتصال رهبری جز از مجاری قانونی صورت گرفت؟ 

جنابعالی استاد خود منتظری را اعلم و مجتهد قلمداد نمودید. شاید نخواندید که امام راحل در کتاب (صحیفه امام، ج 21، صص 178-177) می فرمایند: 

بلکه یک فرداگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلّی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم گیری باشد، این فرد در مسایل اجتماعی و حکومت مجتهد نیست و نمی تواند زمام جامعه را به دست گیرد

شاهد از غیب آمد، امام راحل صراحتاً استاد و مراد شما را مجتهد نمی داند ،چطور شما به خود اجازه می دهید که شیخ ساده لوح را که مصلحت انقلاب را فدای منافع برخی خواص و منحرفان و منافقین که دستشان تا مرفق به خون بهترین جوانان این کشور آلوده بود با سیّد مظلوم و عزیزمان یکسان تلقی نمایید؟ 

شما اشاره داشتید که در متن پیام حضرت امام خامنه ای در خصوص در گذشت شیخ ساده لوح عنوان فقیهی بزرگوار و متبحر و استادی برجسته قید گردیده اما بدانید که این عناوین از قبل مظلومیّت، حضرت آقا بوده و آنهم به اتباع از سیره حضرت امام در نامه ی عزل منتظری که اشاره می نمایند" که به حوزه رفته و سرگرم بحث و درس شوند و در امور سیاسی دخالت نکنند" والا در جریان نامه های بین امام راحل و منتظری، امام به ایشان عتاب می نمایندو می فرمایند: 
 
 اگر در اینگونه مسایل دخالت نمایید من به تکلیف خود عمل می نمایم. حال شما بفرمایید اگر امام آن زمان در خصوص منتظری به تکلیف عمل می نمود و پاره ای مصالح و مصلحت را کنار می گذاشت فکر می کردید امام چه حکمی را صادر می نمودند! حضرتعالی به خوبی می دانید که با فشار برخی خواص معظم له ملاحظات فراوانی برای جناب منتظری قایل شدند.  

خوب است به کتاب خاطرات آقای محمّدی ری شهری مراجعه فرمایید که حضرات آقایان هاشمی و برخی دیگر از خواص چقدر به امام توصیه نمودند و حتی آقای هاشمی در خاطرات خود متذکر می شود که من گریه کردم و به امام التماس نمودم و ... . 

آری رهبر عظیم الشأن ما نیز در این موضوع حکمت ، و مصلحت که شایسته کارشناس خبره نسبت به مسایل سیاسی است و این نیز از شئون رهبری است مصروف داشته و علیرغم تهمت های ناروایی که استادتان منتظری به ایشان وارد آوردند سکوت اختیار کردند و لب فرو بستند و ذره ای از آن تهمت ها از ایشان یا بیت ایشان به بیرون درز نکرد تا اینکه حقیر عناوین و مطالب این تهمت ها را از مقاله ی شما خواندم و بسیار غمگین گردیدم. 

جناب آقای کدیور تا ما سربازان ولایت و بسیجیان آن امام راحل و رهبر عظیم الشأن انقلاب زنده هستیم نخواهیم گذاشت که حوادث آن روزها مجدداً تکرار شود. شما را ننگ باد، ننگ ابدی که در کسوت روحانیّت و جامه ی پیغمبری اینقدر سخیفانه و بدون مطالعه ی علمی فقهی دست به قلم برده و اینچنین سخن می رانید و می نویسید. 

ولیی که 2 بار استغاثه به حضرت حجّت نمود و آخرین آن در خطبه های نماز جمعه جریان فتنه بود که دل هر آزاد مردی را به درد آورد. 

جناب آقای کدیور، آخرین باری که ندای استغاثه حضرت امام خامنه ای را در خطبه های نماز جمعه شنیدم اشک دور چشمانم حلقه زد و از خدا طلب مرگ نمودم. استغاثه ایشان به حضرت حجّت آوای هل من ناصر ینصرنی فرزند زهرا را در دل و گوش مان طنین انداز شد و آنگاه از خدا طلب مرگ نمودم و های های گریستم که چرا نمی توانم کاری کنم و اینک که خامه به اینجا رسید دیگر مجال پاسخ به بقیه ی شبهات شما را نمی بینم.  

لذا برای تاریک الفکری همچون شما باید استدلالهای قوی و متقن در رد شبهات آورد، باشد که به عقل آیید و به آغوش اسلام باز گردید.
والعاقبه للبصیرین
 
علی ابوالعلی اقدسی مدرس دانشگاه
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد