آیاتی از قرآن مجید که از آنها فضیلت و عظمت مقام حسین (ع) استفاده میشود فراوان است که در این یادداشت به چهار نمونه از آنها اشاره میشود.
آیاتی از قرآن مجید که از آنها فضیلت و عظمت مقام حسین (ع) استفاده میشود فراوان است که در این یادداشت به چهار نمونه از آنها اشاره میشود.
1. آیه مودّت
خداوند در قرآن کریم می فرماید: قُلْ لا أَسْألُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلّا المَوَدَّةَ فِی القُرْبی (الشوری: 23)
(بگو: من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [اهل بیتم])
احمد بن حنبل در مسند، ابو نعیم حافظ، ثعلبی، طبرانی، حاکم، رازی ، شبراوی، ابن حجر، زمخشری ، ابن منذر، ابن ابی حاتم، ابن مردویه ، سیوطی و گروهی دیگر از علماء اهل سنت از ابن عباس روایت کردهاند که زمانی که این آیه نازل شد اصحاب گفتند: ای پیامبر خدا، این خویشاوندان تو که واجب گردیده بر ما مودّت و دوستی آنان کیستند؟
حضرت پیامبر (ص) فرمود: علی، فاطمه و دو پسر آنها یعنی حسن و حسین. (الغدیر 2/307)
جالب اینکه امام شافعی در مورد حب اهل بیت (ع) گفته است:
یا أَهلَ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ حُبُّکُمْ / فَرْضٌ مِنَ اللَّهِ فِی القُرآنِ أَنزَلَهُ
کَفاکُمْ مِنْ عَظِیِم القَدرِانَّکُمْ / مَنْ لَم یُصَلِّ عَلَیکُم لا صَلوةَ لَهُ
(ای اهل بیت رسول خدا محبت شما از سوی خداوند در قرآنش واجب شده است. در عظمت قدر و منزلت شما همین بس که هرکس در نماز بر شما صلوات نفرستد نماز نخوانده است)
(در کتاب الغدیر آمده که انتساب این ابیات به امام شافعی از شرح المواهب زرقانی جلد 7 ص 7 و جمعی دیگر است)
مفسر معروف علامه طبرسی از شواهد التنزیل حاکم حسکانی که از مفسران و محدثان معروف اهل سنت است نقل میکند که پیامبر اسلام (ص) فرمود:
ان اللَّه خلق الانبیاء من اشجار شتی، و انا و علی (ع) من شجرة واحدة، فانا اصلها، و علی فرعها، و فاطمة لقاحها، و الحسن و الحسین ثمارها، و اشیاعنا اوراقها ـ تا آنجا که فرمود ـ لو ان عبدا عبدالله بین الصفا و المروة الف عام، ثم الف عام، ثم الف عام، حتی یصیر کالشن البالی، ثم لم یدرک محبتنا کبه اللَّه علی منخریه فی النار، ثم تلا: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً
(خداوند انبیاء را از درختان مختلفی آفرید، و من و علی را از درخت واحدی، من اصل آنم، و علی شاخه آن، فاطمه موجب باروری آن است، و حسن و حسین میوههای آن، و شیعیان ما برگهای آنند ... سپس افزود: اگر کسی خدا را در میان صفا و مروه هزار سال، و سپس هزار سال، و از آن پس هزار سال، عبادت کند، تا همچون مشک کهنه شود، اما محبت ما را نداشته باشد خداوند او را به صورت در آتش میافکند، سپس این آیه را تلاوت فرمود: قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی) (مجمع البیان 9/43)
همچنین زمخشری در کشاف درباره محبت اهل بیت (ع) حدیثی نقل کرده که خیلی ارزنده و پرمعناست و فخر رازی و قرطبی نیز از او اقتباس کردهاند: حدیث مزبور به وضوح مقام آل محمد (ص) و اهمیت حب آنها را بیان میدارد. رسول خدا (ص) فرمود:
من مات علی حب آل محمد مات شهیدا الا و من مات علی حب آل محمد (ص) مغفورا له الا و من مات علی حب آل محمد مات تائبا الا و من مات علی حب آل محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان الا و من مات علی حب آل محمد بشره ملک الموت بالجنة ثم منکر و نکیر الا و من مات علی حب آل محمد یزف الی الجنة کما تزف العروس الی بیت زوجها الا و من مات علی حب آل محمد فتح له فی قبره بابان الی الجنة الا و من مات علی حب آل محمد جعل اللَّه قبره مزار ملائکة الرحمة الا و من مات علی حب آل محمد مات علی السنة و الجماعة الا و من مات علی بغض آل محمد جاء یوم القیامه مکتوب بین عینیه آیس من رحمة الله الا و من مات علی بغض آل محمد مات کافرا الا و من مات علی بغض آل محمد لم یشم رائحة الجنة. (کشاف 4/220، تفسیر فخر رازی 27/165 ، تفسر قرطبی 8/5843 ، نمونه 20/414 )
(هر کس با محبت آل محمد بمیرد شهید از دنیا رفته، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود بخشوده است، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود با توبه از دنیا رفته، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود مؤمن کامل الایمان از دنیا رفته، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود فرشته مرگ او را بشارت به بهشت میدهد، و سپس منکر و نکیر (فرشتگان مامور سؤال در برزخ) به او بشارت دهند، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود او را با احترام به سوی بهشت میبرند آن چنان که عروس به خانه داماد، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود در قبر او دو در به سوی بهشت گشوده میشود، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار میدهد، آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود بر سنت و جماعت اسلام از دنیا رفته، آگاه باشید هر کس با عداوت آل محمد از دنیا رود روز قیامت در حالی وارد عرصه محشر میشود که در پیشانی او نوشته شده: مایوس از رحمت خدا، آگاه باشید هر کس با بغض آل محمد از دنیا برود کافر از دنیا رفته، آگاه باشید هر کس با عداوت آل محمد از دنیا برود بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.)
2. آیه تطهیر
خداوند می فرماید: انَّما یُرِیْدُ اللَّه لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً (احزاب: 33)
(خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد)
واژه «رجس» به معنای شیء ناپاک است اعم از اینکه از نظر طبع آدمی ناپاک باشد یا به حکم عقل یا شرع و یا همه اینها (مفردات راغب، ماده رجس)
و اینکه در بعضی موارد رجس به معنای گناه یا شرک یا بخل و حسد و یا اعتقاد باطل و مانند آن تفسیر شده، در حقیقت بیان مصداقهایی از آن است وگرنه مفهوم این کلمه، مفهومی عام و فراگیر است، و همه انواع پلیدیها را شامل میشود. دلیلش هم این است که الف و لام رجس در این آیه الف و لام جنس است.
تطهیر به معنای پاک ساختن است و در حقیقت تاکیدی بر مساله اذهاب رجس و نفی پلیدیها است، و ذکر آن به صورت مفعول مطلق نیز تاکید دیگری بر این معنی محسوب میشود.
و اما تعبیر اهل البیت به اتفاق همه علمای اسلام و مفسران، اشاره به اهل بیت پیامبر (ص) است، و این چیزی است که از ظاهر خود آیه نیز فهمیده میشود، چرا که بیت گرچه به صورت مطلق در اینجا ذکر شده، اما به قرینه آیات قبل و بعد، منظور از آن، بیت و خانه پیامبر (ص) است و روایات بسیار زیادی در منابع اهل سنت و شیعه وارد شده که میگوید: مخاطب در آیه فوق منحصرا پنج نفرند: پیامبر (ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام.
با وجود این نصوص فراوان که قرینه روشنی بر تفسیر مفهوم آیه است تنها تفسیر قابل قبول برای این آیه همین است. (نمونه 17/293)
بر حسب احادیث متواتر بین شیعه و سنی، آیه تطهیر در مورد اجتماع آن پنج شخصیت ممتاز عالم آفرینش در زیر کساء و صلوات پیغمبر (ص) بر آنها نازل شد، و آیه شریفه و احادیثی که در تفسیر آن وارد شده دلالت بر عصمت و جلالت شأن حضرت سید الشهداء (ع) دارد.
روایات بسیار فراوانی در مورد حدیث کساء به طور اجمال وارد شده که از همه آنها استفاده میشود، پیامبر (ص) علی، فاطمه، حسن و حسین را فرا خواند- و یا به خدمت او آمدند- و عبایی بر آنها افکند، و دعا کرد:
خداوندا! اینها خاندان من هستند، رجس و آلودگی را از آنها دور کن. در این هنگام آیه إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ نازل گردید.
دانشمند معروف حاکم حسکانی نیشابوری در شواهد التنزیل این روایات را به طرق متعدد از راویان مختلفی گرد آوری کرده است. (شواهد التنزیل 2/31)
بعد از جریان عاشورا وقتی به سر مبارک امام حسین (ع) جسارت شد واثلة بن اسقع برخاست و گفت:
سوگند به خدا من همواره علی، حسن، حسین و فاطمه را دوست میدارم بعد از اینکه شنیدم پیغمبر (ص) در حق آنها چه چیزهایی فرمود؛ یک روز در خانه ام سلمه در خدمت پیغمبر مشرف بودم که حسن آمد پیغمبر او را بر زانوی راستش نشانید و بوسید پس حسین آمد و او را بر زانوی چپش نشانید و بوسید پس فاطمه آمد و او را پیش روی خود نشانید پس علی را طلب کرد و گفت: «انَما یُرِیْدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» (صحیح مسلم 7/130)
واحدی در اسباب النزول، احمد در مناقب و طبرانی نقل کردهاند که آیه «انَّما یُرِیدُ اللهُ» در حق پنج نفر نازل شد: رسول خدا، علی، فاطمه حسن و حسین (ع) (اسباب النزول 1/368، فرائد السمطین 1/24 )
این آیه و احادیث متواتر دلالت بر عصمت حضرت سید الشهداء (ع) دارد و اثبات می کند هر عمل ، اقدام و نهضتی که آن حضرت و دیگر ائمه اهل بیت انجام دهند صواب و حق است.
3. آیه مباهله
خداوند می فرماید: فَمَنْ حاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ (آل عمران: 61)
(هر گاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم)»
از جمله آیاتی که بر فضیلت، و بلندی رتبه و مقام سید الشهداء (ع) به اتفاق مسلمانان گویا و ناطق است، آیه مباهله است.
از مظاهر و دلائل قوت ایمان پیغمبر (ص) به رسالتش داستان مباهله است زیرا پیشنهاد مباهله از طرف آن حضرت اگر مؤمن به دعوت خود نبود یک انتحار واقعی و دادن سند بطلان دعوت به دست دشمن بود. زیرا اگر نفرین نصارای نجران در حق آن جناب مستجاب میشد و یا آنکه نفرین پیغمبر (ص) به آنها مستجاب نمیگشت ، بطلان ادعاء آن حضرت آشکار میگشت لذا هیچ خردمندی چنین پیشنهادی نمیدهد مگر آنکه صد در صد اطمینان به استجابت دعای خود و هلاک دشمن داشته باشد، و پیغمبر اکرم (ص) چون یقین جزمی به صحت رسالت و استجابت دعاء خود و نابودی دشمن در صورت مباهله داشت با کمال شجاعت و صراحت، پیشنهاد مباهله داد.
شرکت دادن علی، حسن ، حسین و فاطمه زهرا (ع) در مباهله که به تعیین و امر خداوند بود نیز دلیل بر این است که این چهار نور مقدس که با پیغمبر در مباهله حاضر شدند شایستهترین و گرامیترین خلق در نزد خدا، و عزیزترین انسانها در نزد پیغمبر خدا بودند.
4. سوره «والفجر» و آیه «یا ایتها النفس المطمئنة»
در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است: سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحبّ بخوانید که سوره حسین بن علی است، هر کس آن را بخواند با حسین بن علی (ع) در قیامت در درجه او از بهشت خواهد بود. (مجمع البیان 10/481)
لازم به ذکر است که معرفی این سوره به عنوان سوره امام حسین بن علی (ع) ممکن است به این خاطر باشد که اباعبدالله الحسین (ع) مصداق روشن «نفس مطمئنه» است که در آخرین آیات این سوره مخاطب واقع شده است، همانگونه که در حدیثی ذیل همین آیات آمده است. (البرهان فی تفسیر القرآن 5/658)
و یا به خاطر اینکه لیالی عشر (شبهای دهگانه) یکی از تفسیرهایش شبهای دهگانه آغاز محرم است که رابطه خاصی با حسین بن علی (ع) دارد. (نمونه 26/439 )
به نقل از ایران رشد نویسنده: حجتالاسلام وحید واحدجوان
دانشجوى موفّق چه دانشجویى است؟به نظر من دانشجوى موفّق کسى است که خوب درس بخواند؛ خوب تهذیب اخلاق کند و خوب به ورزش بپردازد. من براى دانشجوى موفّق، سه شاخص دارم. البته ممکن است یک جوان موفّق در خانه، معیارهاى دیگرى داشته باشد؛ یک کاسب موفّق، یک ادارى موفّق، معیارهاى دیگرى داشته باشد؛ اما دانشجوى موفّق، به حیث دانشجویى، این است: باید خوب درس بخواند، به اخلاق و تهذیب نفس بپردازد، ورزش هم بکند.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)
عمدهترین وظیفه جوانان حزبالّلهى و انقلابى چیست؟به نظر من، جوانان انقلابى دانشگاه - چون بحث دانشجو را داریم - سعى کنند خوب درس بخوانند؛ خوب فکر و معرفتشان را بالا ببرند. سعى کنند در محیط خودشان اثر بگذارند؛ فعال باشند، نه منفعل؛ روى محیط خودشان، اثر فکرى و روانى بگذارند. این شدنى است. یک جوان گاهى اوقات مىتواند مجموعه پیرامونى خودش را - کلاس را، استاد را و حتّى دانشگاه را - زیر تأثیر شخصیت معنوى خودش قرار دهد. البته این کار با سیاسیکارى بهدست نمىآید؛ با معنویت بهدست مىآید، با صفا بهدست مىآید، با استحکام رابطه با خدا بهدست مىآید. عزیزان من! رابطه با خدا را جدّى بگیرید. شما جوانید؛ به آن اهمیت بدهید، با خدا حرف بزنید، از خدا بخواهید. مناجات، نماز، نماز با حال و با توجّه، براى شما خیلى لازم است. مبادا اینها را به حاشیه برانید.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)
نظر شما در مورد ظهور نسل جدید انقلاب و ماموریت این نسل چیست؟گفتند که نسل جدیدى در حال ظهور است. این کاملاً درست است. این نسل که شما میگوئید دارد ظهور میکند، این را هم من کاملاً قبول میکنم؛ تصدیق دارم و آن را حس میکنم.
سؤال میشود که مأموریت این نسل چیست؟ الزاماتش چیست؟ کى میخواهد او را پیش ببرد و هدایت کند؟ اینها سؤالهاى خوبى است. به نظرم میرسد این سؤالها سؤال است، لیکن ابهام نیست. پاسخ به این سؤالها معلوم است. انقلاب براى ایجاد یک دولت به جاى دولت که به وجود نیامد، براى ایجاد یک نظام، یک مجموعهى ملى و انسانى بر اساس یک تفکر به وجود آمد. آن تفکر، تفکر اسلام است. ادعاى ما این است - که این ادعا را اثبات هم میکنیم و ثابت شده است؛ قطعى است - ما معتقدیم راه سعادت انسانها به دست تعالیم انبیاء است، که کاملترینش هم تعالیم اسلام است. بشر منهاى تعالیم انبیاء حتّى پیشرفت مادى هم در این حدى که پیدا کرده، پیدا نمیکرد؛ چه برسد به تعالى معنوى و بهجت معنوى و آرامش و آسایش روانى که زمینهساز عروج اوست به معارج والاى ملکوتىِ انسان. راه سعادت انسان این است.
براى اینکه تفکر انبیاء در جامعه پیاده شود، یک حرکت بلندمدت و طولانى لازم بود. این انقلاب با این هدف به وجود آمد. جامعهى اسلامى، کشور اسلامى، نه فقط دولت اسلامى، نه فقط تشکیل یک نظام اسلامى، بلکه تشکیل یک واقعیت و یک مجموعه مردمى که بر اساس تعالیم اسلام - که لبّ لباب تعالیم انبیاء است - زندگى میکنند و آثارش را احساس میکنند. این هدف ماست. خوب، ما به این هدف هنوز نرسیدیم، توقع هم نبود که در ظرف سى سال برسیم. این هدف، هدف خیلى طولانى مدتى است. باید تلاش کرد، باید کار کرد تا به این هدف رسید؛ شما مسئولیتتان این است. مأموریت این نسل این است؛ کشور و ملتتان را به آن جایگاهى که معنایش این باشد که یک جامعهى اسلامى به معناى واقعى تشکیل شده، برسانید. این را الگو کنید. این میشود بزرگترین وسیله براى گسترش این فکر و گسترش این تجربه در عالم؛ این مأموریت این نسل است.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 87/7/7)
وظیفهی جنبش دانشجوئی در کنار سایر اقشار جامعه برای رسیدن به جامعه اسلامی الگو چیست؟جنبش دانشجوئى؛ یعنى دانشجوى متحرک، دانشجوى فعال؛ دانشجوئى که از نیروى فکر و توان جسمى و روحى خودش میخواهد براى پیشرفت استفاده کند؛ آیا فقط اینها مخاطبند؟ بلاشک نه. سنگینترین مسئولیت بر عهدهى مسئولان و انواع نخبگان جامعه است؛ نخبگان علمى و نخبگان فکرى و نخبگان سیاسى، لیکن جریان دانشجوئىِ فعال هم مسئولیت سنگینى دارد. یکى از مسئولیتهاى جریان دانشجوئى، تلاش براى فهمیدن است؛ یعنى تفکر.
من به نظرم میرسد یکى از کارهاى لازم، تشکیل جلسات فکرى وسیعى است که مجموعهى دانشجوئى، همراه با مجموعهى حوزوى، با برنامهریزى خوب، میتواند به وجود بیاورد تا بنشینند دربارهى مسائل گوناگون فکر کنند. گسترش فکر و پراکندن فکرِ درست و صحیح میتواند همان ثمراتى را ببخشد که ما در زمینههاى مسائل علم و فناورى و پیشرفت علوم از دانشجو توقع داریم؛ یعنى شکوفائى، آوردن حرف نو به میدان اندیشه، با یک حرکت صحیح و جهتگیرى درست. یکى از کارها این است.
یکى از کارها، مشخص کردن اصول است. ما اصولى داریم که باید از این اصول تخطى نشود. یعنى به نام فکرپردازى و اندیشهپردازى، از اصول انحراف پیدا نشود. اصول، شاخصهاى راه صحیح و صراط مستقیم است. خطاست اگر اصول را به دیوارههائى تشبیه بکنیم که انسان از وسط این دیوارهها باید حرکت کند؛ نه، اصول شاخصند. یک راه مستقیمى وجود دارد، یک صراط مستقیمى هست که این، انسان را به هدف میرساند. این صراط مستقیم را باید شناخت، باید کشف کرد. هیچ کس در محدودهى صراط مستقیم زندانى نشده. اجبار به پیمودن صراط مستقیم در هیچ کس نیست. این اصول کسى را اجبار نمیکند، الزام نمیکند، محدود نمیکند، بلکه این اصول انسان را هدایت میکند و به او میگوید که اگر چنانچه بر طبق این اصول حرکت کردى، به آن نتیجهى مطلوب خواهى رسید؛ اگر از این اصول تخطى کردى، به هدف نخواهى رسید. آخر، اشکال بیراهه همین است. بیراهه، دو اشکال دارد: یک اشکال این است که انسان به سرمنزل مقصود نمیرسد؛ اشکال دیگر این است که وقت انسان تلف میشود؛ فرصتها از دست میرود.
این کسانى که در طول این صد سال، صد و پنجاه سال اخیر در کشور ما داعیهى اصلاح و پیشرفت و ترقى سر دادند و ما را حقاً و انصافاً به بیراهه کشاندند، این گناه بزرگ را انجام دادند؛ هم ما در طول این صد و پنجاه سال به مقصد نرسیدیم و عقب ماندیم، هم وقتمان تلف شد. چند نسل پىدرپى باید بیایند، ضایع شوند، در این تیه(1) سرگردانى بروند و به نتیجه نرسند، تا یک وقت یک نسل متوجه بشود که اشتباه کردهاند؛ راه را برگردد، شروع کند از نو حرکت کردن. گناه آن کسانى که جوامع بشرى را به بیراهه میکشانند، این است که وقت آنها و عمر آنها و فرصتهاى آنها را ضایع میکنند.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 87/7/7)
جمع میان تلاش برای تعالی و خلوصبخشی به نظام با وحدت حداکثری نیروهای انقلاب که به حق نیاز شرایط امروز کشور است چگونه ممکن میگردد؟
بعضىها میگویند وحدت، بعضىها میگویند خلوص؛ شما چه میگوئید؟ من میگویم هر دو. خلوص که شما مطرح میکنید - که ما بایست از فرصت استفاده کنیم و حالا که غربال شد، یک عدهاى را که ناخالصى دارند، از دائره خارج کنیم - چیزى نیست که با دعوا و کشمکش و گریبان این و آن را گرفتن و با حرکت تند و فشارآلود به وجود بیاید؛ خلوص در یک مجموعه که اینجورى حاصل نمیشود؛ ما به این، مأمور هم نیستیم. در صدر اسلام، خوب، با پیغمبر اکرم یک عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابىّبنکعب بود، عمار بود، کى بود، کى بود؛ اینها درجهى اول و خالصترینها بودند؛ عدهاى دیگر از اینها یک مقدارى متوسطتر بودند؛ یک عدهاى بودند که گاهى اوقات پیغمبر حتّى به اینها تشر هم میزد. اگر فرض کنید پیغمبر در همان جامعهى چند هزار نفرى - که کار خالصسازى خیلى آسانتر بود از یک جامعهى هفتاد میلیونى کشور ما - میخواست خالصسازى کند، چه کار میکرد؟ چى برایش میماند؟ آن که یک گناهى کرده، باید میرفت؛ آن که یک تشرى شنفته، باید میرفت؛ آن که در یک وقتى که نباید از پیغمبر اجازهى مرخصى بگیرد، اجازهى مرخصى گرفته، باید میرفت؛ آن که زکاتش را یک خرده دیر داده، باید میرفت؛ خوب، کسى نمیماند. امروز هم همین جور است. اینجورى نیست که شما بیائید افراد ضعافالایمان را از دائره خارج کنید، به بهانهى اینکه میخواهیم خالص کنیم؛ نه، شما هرچه میتوانید، دائرهى خلّصین را توسعه بدهید؛ کارى کنید که افراد خالصى که میتوانند جامعهى شما را خالص کنند، در جامعه بیشتر شوند؛ این خوب است. از خودتان شروع کنید؛ دور و بر خودتان، خانوادهى خودتان، دوستان خودتان، تشکل خودتان، بیرون از تشکل خودتان. هرچه میتوانید، در حوزهى نفوذ تشکل خود، براى بالا آوردن میزان خلوصهاى فردى و جمعى تلاش کنید؛ که نتیجهى آن، خلوص روزافزون جامعهى شما خواهد شد. راه خالص کردن این است.
وحدت هم که ما گفتیم - که بعد سؤالات دیگرى هم در این زمینه شده - منظور من اتحاد بر مبناى اصول است. بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسى که این اصول را قبول دارد. به همان اندازهاى که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصلیم؛ این میشود ولایت بین مؤمنین. آن کسى که اصول را قبول ندارد، نشان میدهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح میکند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دائره خارج است. بنابراین با این تفصیل و توضیحى که عرض شد، هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوصیم.
(بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 89/6/1)
معیار و ملاک براى جدایى و مرز اصول و سلیقهها چیست؟
اصول را چگونه مىتوان تشخیص داد؟اصول، با سلیقههاى گوناگون در زمینههاى مختلف، با هم اشتباه نمىشود. اصول، پایههاى فکرى یک نظام و یک اساس حکومتى است. اسلام، از اصول است؛ استقلال، از اصول است؛ نظام دینى، از اصول است؛ رعایت قوانین اسلامى، از اصول است؛ جهتگیرىِ عمومى ملت و کشور به سمت متدیّن شدن و جامعه را به سمت جامعه اسلامىِ کامل کشاندن، از اصول است. اصول از این قبیل است. سلیقهها این است که یک نفر با زید خوب است، با عمرو بد است؛ یکى از آن خوشش مىآید، آن دیگرى از آن خوشش نمىآید. در زمینههاى اقتصادى، از سلیقه هم بالاتر هست؛ اما اصول نیست. فرض بفرمایید که یک نفر معتقد به سیاست «تعدیل اقتصادى» است، یکى هم مخالف این سیاست است؛ مثلاً معتقد به سیاست نوع دیگر است. اینها از سلیقه هم بالاتر است؛ اما با اصول نباید اشتباه شود. آن کسى که داراى این سلیقهى سیاسى و این روش سیاسى است، وقتى که مسؤولیتى داشته باشد، بر طبق همان عمل مىکند؛ آن دیگرى مىآید و برطبق چیز دیگر عمل مىکند؛ اما اصول همیشه محفوظ است. الان شما ملاحظه بفرمایید؛ از زمان ریاست جمهورى بنده، که آنوقت رئیس دولت کسى بود، بعد رئیس دولت کس دیگرى شد؛ و زمان بعد از ریاست جمهورى بنده، که رئیس دولت کس دیگرى شد؛ با اینکه سلایق سیاسى و اقتصادى تفاوتهاى گوناگونى کرده، اما درعینحال همواره در این مدّت، آن پایههاى فکرى - یعنى اعتقاد به اسلام، اعتقاد به امام، اعتقاد به نظام اسلامى، اعتقاد به مردمى بودن جامعه - همه سر جاى خود محفوظ است. این اعتقادها چیزهایى نیست که حتّى با آمدن و رفتن دولتها عوض شود. بنابراین قابل اشتباه نیست.
(پاسخهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى به پرسشهاى دانشجویان در دانشگاه صنعتى شریف 78/9/1)
چگونه مىتوان از خطّ فکرىِ ناب ولایت در مسائل روزمرّه و جارى به صورت واضح مطّلع شد تا افراد نتوانند نظرات حضرتعالى را خلاف وانمود کنند؟من آنچه که در سخنرانیها بیان مىکنم، لبّ نظراتم است. اساسیترین نظراتم همانهایى است که شما در سخنرانیها از من مىشنوید. هیچ نظرى درباره مسائل جارى کشور و مسائل اسلام و مسلمین و مسائل اجتماعى وجود ندارد که من آن را درِگوشى به کسى بگویم و نشود آن را در علن گفت. نظرات من، نظراتى شفّاف و روشن است که در خطبه نماز جمعه و در سخنرانى با گروههاى مختلف، شما اینها را مىشنوید.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)
راه دستیابی به نظرات امام (ره) چیست؟
نظرات امام یک مجموعه است و خوشبختانه بیانات امام ثبت شده است و همین است که هست. مثل همهى متونى که از آنها میشود تفکر گوینده را استنباط کرد؛ منتها با شیوهى درستِ استنباط. شیوهى درستِ استنباط این است که همه حرفها را ببینند، آنها را در کنار هم قرار بدهند؛ توى آنها عام هست، خاص هست؛ مطلق هست، مقید هست. حرفها را باید با همدیگر سنجید، تطبیق کرد؛ مجموع این حرفها، نظر امام است. البته کار خیلى سادهاى نیست، اما روشن است که باید چه کار کنیم: یک کار اجتهادى است؛ اجتهادى است که از عهدهى شما جوانها برمىآید. بنشینند واقعاً گروههاى کارى در زمینههاى مختلف، نظر امام را استنباط کنند، از گفتههاى امام به دست بیاورند.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 87/7/7)
آیا ما به عنوان سربازان انقلاب و فعالان جریانات دانشجویی انقلابی باید عینا از همان موضعی سخن بگوییم که رهبری معظم به اقتضای جایگاه رفیع ولایی و سکانداری کشتی انقلاب از آن سخن می گویند؟میگویند آیا ما هم باید مثل رهبرى موضع بگیریم یا نه؟ خوب، رهبرى یک تکلیفى دارد، ما یک تکلیف دیگر داریم. ببینید، نبادا کسى تصور کند که رهبرى یک نظرى دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمى مطرح میشود، در خفا به بعضى از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجراء کنند؛ مطلقاً چنین چیزى نیست. اگر کسى چنین تصور کند، تصور خطائى است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیرهاى انجام داده. نظرات و مواضع رهبرى همینى است که صریحاً اعلام میشود؛ همینى است که من صریحاً اعلام میکنم.
چند سال قبل که یک قتلى اتفاق افتاده بود و دشمنان جنجال کردند، تبلیغات کردند و گفتند اینها فتوا داشتند، دستور داشتند، و میخواستند یک جورى پاى رهبرى را میان بکشند، توى نماز جمعه گفتم: اگر من یک وقتى اعتقاد پیدا کنم که یک نفرى واجبالقتل است، این را توى نماز جمعه علنى خواهم گفت. نه جایز است، نه شایسته است که مواضع دیگرى غیر از آنچه که رهبرى به صورت علنى و صریح به عنوان مواضع خودش اعلام میکند، وجود داشته باشد؛ نه، همینى است که دارم میگویم.
البته ممکن است کیفیت روزه گرفتن شما با بنده، نماز خواندن شما با بنده یک تفاوتهائى داشته باشد. خوب، شما جوانید، دانشجوئید؛ فعالیت دینى شما، فعالیت اجتماعى شما جوانانه است؛ با رفتار پیرمردانهى پیرمردها طبعاً تفاوت پیدا میکند. از این تفاوتهاى قهرى و طبیعى نمیشود صرفنظر کرد.
مسئلهى حفظ نظام مطرح شد. به نظر ما - همین طور که گفتیم - حفظ نظام واجب است و اوجب از همهى امور است. نظام هم یک مرزهاى مشخصى دارد که یکى از این مرزها، مرزهاى اخلاقى و فرهنگى است و شکى نیست که باید حفظ شود.
(بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 89/6/1)
به ما بگویید در این اوضاع آشفته، وظیفه یک دانشجوى آگاه و آماده در مقابل جریانهاى سیاسى مختلف چیست؟درست فکر کردن، درست تحلیل کردن، تحلیل درست را به دیگران منتقل کردن و سعى در روشن و آگاه کردن کسى که فکر مىکنید ناآگاه است.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى 82/02/22)
لطفاً نظر خود را در مورد آینده فعالیتهاى سیاسى دانشجویان و سمت و سوى این حرکات بفرمایید.من سه، چهار سال قبل از این گفتم که دانشجویان بایستى سیاسى شوند؛ و بعد هم علیه کسانى که دانشگاه را از سیاست دور کردند، تعبیر تندى کردم. یک سال بعد از آن، یا همان وقتها، در یک اجتماع دانشجویى گفتم که اشتباه نکنید؛ من که مىگویم فعّالیت سیاسى، معنایش این نیست که فعالیت سیاسى حتماً باید علیه دولت، علیه مسؤولان و علیه نظام باشد. بعضى از بدخواهان، فعالیت سیاسى را اینگونه تعبیر مىکنند. فکر مىکنند فعّالیت سیاسى، یعنى سیاسیکارى! این، یک نوع سیاسیکارى و یک نوع تقلّب است که آدم تصوّر کند فعّالیت سیاسى در دانشگاه، فقط با بدگفتن و با فحّاشى کردن و با اهانت کردن به این و آن حاصل مىشود؛ نه. فعّالیت سیاسى، براى پیدا شدن قدرت تحلیل در دانشجوست. این دانشجو اگر قدرت تحلیل سیاسى نداشته باشد، فریب مىخورد و فریب خوردن دانشجو، درد بزرگى است که تحمّلش خیلى سخت است. بالاخره اگر دانشجویان بخواهند قدرت تحلیل پیدا کنند، باید فعّالیت سیاسى بکنند؛ باید سیاست را بخوانند، بنویسند، بگویند، مذاکره و مباحثه کنند. تا این کار نشود، دانشجویان توانایى پیدا نمىکنند. عقیده من، هنوز هم همین است.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)
اولویّتهاى سیاسى، فرهنگى در دانشگاهها و راهکارهاى صحیح حرکتهاى دانشجویان مسلمان انقلابى را در رسیدن به آنها بیان فرمایید.به نظر من، اولویّتهاى سیاسى امروز، نباید موضوعات را مشخّص کند؛ روشها را باید مشخّص کند؛ موضوعات خیلى تفاوتى نمىکند. به نظر من، بحثهاى سیاسى دانشجویان خوب است. بحث کنند؛ منتها بحثهاى جستجوگر و کاوشگر، نه بحثهاى فرمایشى. ما مثلاً به بعضى از شخصیتها یا افراد یا مقاماتى که همه چیز را فرمایشى بیان مىکنند، اعتراض مىکنیم؛ اما بعد ناگهان مىبینم که فلان دانشجو در یک گردهمایى، اجتماع کوچک یا بزرگ، یک فرمایش صادر مىکند! اگر فرمایش بد است، همه جا بد است. بحث دانشجویى باید باز، قابل کشش، قابل انعطاف، قابل کم و زیاد شدن باشد، تا در نتیجه قدرت تحلیل سیاسى دانشجو بالا برود. هدف بحثهاى سیاسى دانشجویى باید همین باشد تا دانشجو بتواند قدرت تحلیل سیاسى پیدا کند. در مورد مسائل فرهنگى هم همینطور است. حالا اگر وارد این بحث شویم، خیلى طول مىکشد؛ اینها بحثهاى طولانى است.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)
بهترین شیوه برخورد با منکرات چیست؟بستگى به این دارد که چه کسى بخواهد برخورد کند. اگر شما بخواهید برخورد کنید، «زبان» است. شما به غیر از زبان، هیچ تکلیف دیگرى ندارید. نهى از منکر براى مردم، فقط زبانى است. البته براى حکومت، اینطور نیست. اگر منکر بزرگى باشد، برخورد حکومت احیاناً ممکن است برخورد قانونى و خشن هم باشد؛ لیکن نهى از منکر و امر به معروفى که در شرع مقدّس اسلام هست، زبان است؛ «انّما هى اللسان»
تعجّب نکنید. من به شما عرض مىکنم که تأثیر امر و نهى زبانى - اگر انجام گیرد - از تأثیر مشت پولادین حکومتها بیشتر است. من چند سال است که گفتهام امر به معروف و نهى از منکر. البته عدّهاى این کار را مىکنند؛ اما همه نمىکنند. همه تجربه نمىکنند، مىگویند آقا چرا اثر نمىکند؛ تجربه کنید. منکرى را که دیدید، با زبان تذکّر دهید. اصلاً لازم هم نیست زبان گزنده باشد و یا شما براى رفع آن منکر، سخنرانى بکنید. یک کلمه بگویید: آقا! خانم! برادر! این منکر است. شما بگویید، نفر دوم بگوید، نفر سوم بگوید، نفر دهم بگوید، نفر پنجاهم بگوید؛ کى مىتواند منکر را ادامه دهد؟
البته به شما بگویم عزیزان من! منکر را باید بشناسید. چیزهایى ممکن است به نظر بعضى منکر بیاید؛ در حالى که منکر نباشد. باید معروف و منکر را بشناسید. واقعاً باید بدانید این منکر است. بعضى گفتهاند که باید احتمال تأثیر وجود داشته باشد. من مىگویم احتمال تأثیر همه جا قطعى است؛ مگر در نزد حکومتهاى قلدر، قدرتمندان و سلاطین. آنهایند که البته حرف حساب به گوششان فرو نمىرود و اثر نمىکند؛ اما براى مردم چرا. براى مردم، حرف اثر دارد. بنابراین، پاسخ من این شد که بهترین روش براى شما که از من سؤال کردید، «زبان» است.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)
امام فرمودند دانشجویان باید در مقابل انحرافات، شجاعانه بایستند. اگر ایستادگى دانشجو باعث اصلاح مسؤولان نشد، تکلیف چیست؟چرا، عاملِ اصلاح خواهد شد. البته ایستادگى دانشجو معنایش این نیست که مبارزه مسلّحانه کند. انسان به مسؤول باید بگوید، تذکّر بدهد و بخواهد؛ این خواستن باید در روش، برخورد و انتخاب او اثر بگذارد، که بلاشک اثر مىکند؛ ممکن نیست اثر نکند؛ بنده این را بهصورت یک امر قطعى عرض مىکنم. اگر روى این نکته دقّت کنید، خواهید دید امکان ندارد یک مجموعه چیزى را بخواهد و در نظامى مثل نظام ما - که نظام مردمسالارى و انتخاب است - تحقّق پیدا نکند؛ بالاخره تحقّق پیدا خواهد کرد.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى 82/02/22)
اگر اشکالى در سیاستها و عملکردها باشد، آیا باید آن را ابراز کرد؟ چگونه مىتوان این کار را کرد که متّهم به مخالفت با فرمایش شما در حمایت از دولت نشویم؟من البته هیچوقت جلوِ انتقاد را نگرفتهام و کسى را منع نکردهام. انتقاد صحیح و دلسوزانه ضررى ندارد؛ اما این انتقاد بایستى به تخریب نینجامد. بعضیها طورى انتقاد مىکنند که تخریب است؛ این مصلحت نیست. کسى که مسؤولیت سنگینى در کشور بر دوشش هست و از او توقّع داریم که فلان کار را بکند - اقتصاد را درست کند و... - اگر ما او را تقویت نکنیم؛ اگر یک وقت ضعفى هم پیدا شد، آن را نپوشانیم؛ آیا مىتوانیم چنین توقّعى داشته باشیم؟ باز هم مىتوانیم امیدوار باشیم که آنچه که ما مىخواهیم، انجام خواهد گرفت و آنچه که وظیفه اوست، انجام مىگیرد؟ به نظر من، وظیفه همه است که به مسؤولان کشور کمک کنند و آنها را یارى نمایند؛ البته تا وقتى که در خطّ مستقیم اسلام و امام حرکت مىکنند. اگر کسى از خط مستقیم اسلام و امام منحرف شود - هر کسى باشد - او درخور حمایت نیست. این فرق هم نمىکند؛ از بالا تا پایین همه یکسان هستند؛ خود من هم همینطور هستم. اگر خداى نکرده من هم از آن خطّ صحیحِ اسلام تخطّى کنم، بر مردم واجب نیست که از من حمایت یا تبعیت کنند. البته احیاناً یک وقت اشتباه و اختلاف سلیقهاى وجود دارد. این اختلاف سلیقه نباید موجب شود که ما مسؤولان کشور و مسؤولان بخشهاى گوناگون را از حمایت خودمان محروم کنیم؛ نه، باید آنها را حمایت کنیم.
شما هم بدانید عزیزان من! امروز این کشور اقتدارش به همین است که دولت و ملت به هم وصلند. هیچ جاى دنیا هم اینگونه نیست. این را که عرض مىکنم، با علم و اطّلاع مىگویم؛ یعنى حتّى در کشورهاى دمکراتیک، این حالتى را که شما در اینجا مشاهده مىکنید - و خوشبختانه نظایر آن در این کشور زیاد است که یک مسؤول بنشیند و با مردم، صمیمى و خودمانى حرف بزند؛ نه آنها از او احساس وحشت کنند، نه او از آنها احساس وحشت و بیگانگى کند - وجود ندارد. این هم به برکت دین و به برکت اسلام است، والاّ آن حکومتهاى به خیال و به ادّعاى خودشان مردمى - که بىدین و ملحد بودند - حجابهایشان از مردمشان، خیلى خیلى قطورتر از دیگران هم بود! بنابراین، این اتّصال دولت و ملت، به برکت دین و اسلام است. این را نباید از دست داد؛ این چیز خیلى مغتنمى است. این ارتباط بین مسؤولان دولتى و مردم، حمایت اینها از آنها، علاقه و دلسوزى آنها به اینها، چیز بسیار با ارزشى است.
(پاسخهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى به پرسشهاى دانشجویان در دانشگاه صنعتى شریف 78/9/1)
حدود و خطوط قرمزِ ما در جنبش عدالتخواهى چیست؟ چون گاهى برخى مسؤولان رده پایین در سخنرانیهاى خود، رفتار ما را تخریبى و مغایر با منافع نظام تفسیر مىکنند. نظر حضرتعالى چیست؟اى کاش مىگفتند عملى که به عنوان رفتار تخریبى تعریف مىشود، چیست، تا بنده بگویم تخریبى است یا نه. بنده نمىدانم چطور رفتارى بوده که آنها آن را تخریبى دانستهاند. به هرحال، جنبش عدالتخواهى هنگامىکه در جمع دانشجویان و خطاب به آنها گفته مىشود، مقصود این است که این طلب و خواسته و خواهش به عنوان یک خواسته عمده مطرح شود. نباید بگذارید این مطالبه مهم از ذهنها دور شود؛ یعنى بایستى عدالت آنچنان از طرف مردم، قشرها و بخصوص جوانان مطالبه شود که هر مسؤولى - چه بنده و چه هر کس دیگرى که در جایى مسؤول است - ناچار باشد به مقوله عدالت، ولو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد. یک وقت است که ما مثلاً به وزارت اقتصاد و دارایى مىگوییم عدالت را رعایت کن، یا به قوّه قضاییّه مىگوییم عدالت را رعایت کن؛ اما یک وقت به جوانان مىگوییم شما عدالت را مطالبه کنید. هر کدام معناى خاصّى دارد. مطالبه عدالت به معناى این است که عدالت، گفتمان غالب در محیطهاى جوان و دانشجویى شود؛ عدالت را مطالبه کنند و آن را از هر مسؤولى بخواهند. اگر غیر از این کارى صورت گیرد، ممکن است درست و یا غلط باشد، که بنده چون نمىدانم، نظرى نمىدهم.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى 82/02/22)
برخى از مسؤولان فرهنگى و حتّى روحانیون و افراد موجّه و دلسوز، ما را نصیحت مىکنند که اعتراض به مسائل ضدّعدالت، به نظام و انقلاب ضربه مىزند و این کارها تندروى است. در پاسخ به این افراد چه باید گفت؟باید گفت مطالبه عدالت نه فقط به نظام ضربه نمىزند، بلکه نظام را تقویت مىکند. البته من نمىدانم شما آن را چگونه مطالبه کردهاید که آنها گفتهاند ضربه مىزند. ممکن است روش مطالبه، تند یا خشن یا نامناسب بوده، که من در این باره قضاوتى ندارم؛ اما اصل مطالبه عدالت، هیچ ضربهاى به انقلاب نمىزند؛ کاملاً هم در جهت تقویت انقلاب است.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى 82/02/22)
بعضى میگویند اگر چنانچه صدا و سیما را نقد کنیم، بر خلاف رهبرى مطلبى گفتهایم چون رهبرى رئیس صدا و سیما را معین میکند! نظر شما چیست؟اگر واقعاً ملاک این باشد، که آدم باید به هیچکس اعتراض نکند؛ چون رئیس قوهى قضائیه را هم رهبرى انتخاب میکند، رئیس جمهور هم بعد از انتخابات، تنفیذ رهبرى دارد؛ میگوید نصب کردم. پس باید به هیچکس اعتراض نکرد. نه آقا، اولاً صدا و سیما را رهبرى اداره نمیکند؛ این معلوم باشد. صدا و سیما را رئیس صدا و سیما اداره میکند. و رهبرى هم در موارد زیادى اعتراضهائى دارد. همین اعتراضهائى که شما دارید، بعضىهایش یا خیلىهایش، اعتراضهاى ما هم هست. احتمالاً اعتراضهاى دیگرى هم هست که چون براى من از جوانب مختلف گزارش مىآورند - با اینکه خود من ممکن است به قدر شما تماشاچى تلویزیون یا گوشکنندهى رادیو نباشم - اطلاعاتم زیاد است. از وضع صدا و سیما اعتراضهائى هم میکنیم، اشکالاتى هم میکنیم، گاهى با آنها دعوا هم میکنیم. بالاخره آنها هم یک ضرورتهائى دارند و جواب میدهند؛ گاهى جوابشان درست است، گاهى هم نادرست است. به هر حال اعتراض هست و انتقاد شما از صدا و سیما مطلقاً به رهبرى منتقل نمیشود. شما حق دارید انتقاد کنید؛ هیچ اشکالى ندارد.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 87/7/7)
آیا در مواردی که شائبهای در سطح جامعه به وجود آمده و نحوه عملکرد دستگاه قضا یا هر نهاد دیگری، غیرشفاف و یا خدای نکرده سوالبرانگیز به نظر میرسد طرح پرسش و درخواست پاسخگویی نمیتواند به حرکت عدالتخواهانه نظام کمک کند؟یک سؤال این بود که آیا جریان دانشجوئى میتواند آنجائى که ایرادى به نظرش مىآید، سؤال کند؟ پاسخ این است که بله، باید سؤال کنید. ایرادى ندارد که سؤال کنید؛ به شرط اینکه همان طور که خود این برادر هم گفت، قضاوت نکنید؛ اما سؤال کنید. بهترین روش سؤال و پاسخ هم این است که مسئولین بیایند توى مجموعههاى دانشجوئى. من همین جا از مسئولین درخواست میکنم که دیدارهاى دانشجوئىشان را زیاد کنند. امروز بهترین قشرهاى کشور اینهایند؛ هم جوانند، هم باسوادند، هم تحصیلکردهاند، داراى فهمند، داراى انگیزهاند؛ مسئولین بروند شرکت کنند. این سؤالات مطرح بشود، احتمالاً پاسخهاى قانع کنندهاى هم خواهید شنید. کمااینکه خود من در برخورد با بعضى از مسئولین، احیاناً بعضى از همین سؤالهاى شما یا سؤالاتى از این قبیل را از آنها دارم. خوب، یک جوابى میدهند، انسان احیاناً قانع میشود؛ ممکن هم هست جواب قانع کنندهاى نداشته باشند. به هر حال طرح سؤال، خوب است. مراقبت کنید طرح سؤال را مخلوط نکنید و اشتباه گرفته نشود با معارضه. آن چیزى که من قبلها هم گفتهام، بارها هم گفتهام، الان هم میگویم، این است که جریان دانشجوئى یا جنبش دانشجوئى یا هر چیز دیگر که اسمش هست، تصور نکند که وظیفهاش این است که با دستگاه متولى امر و متصدى ادارهى کشور معارضه کند؛ نه، این خطاست؛ چه لزومى دارد؟ معارضه کردن که کارِ همیشه درستى نیست؛ ممکن است یک جا درست باشد، یک جا درست نباشد. مهم این است که شما حرفتان را مطرح کنید، استدلالتان را مطرح کنید، پاسخ قانع کنندهاى بخواهید؛ مسئولین هم باید پاسخ بدهند.
(بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 89/6/1)
آیا حرکتهایى همچون تجمّع مقابل قوّه قضاییّه و مطالبه شدید از آنها در جهت مبارزه با مفاسد اقتصادى، تضعیف نظام است؟فرق مىکند. گاهى اوقات قوّه قضاییّه مایل است واقعاً کارى انجام دهد، که اگر پشتوانه اینطورى هم ببیند، حتماً انجام خواهد داد. بعضى از امواج سیاسى جلوِ قوّه قضاییّه را در بعضى از کارها مىگیرد؛ بنابراین تصوّر نمىکنم این کار تضعیف نظام باشد. البته گاهى ممکن است در شرایطى تضعیف باشد، اما در شرایطى هم تقویت است؛ یعنى در واقع کمک به آنهاست تا کارى را که مىخواهند، بتوانند بکنند و در برابر بعضى از جریانهاى سیاسى که مزاحمت ایجاد مىکنند، حربه قویترى داشته باشند.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى 82/02/22)
چرا برخی از دستگاه های مسئول با دانشجویان به جرم مطالبه ی عدالت برخورد می کنند در حالی که بعضا از برخورد با مفسدین و دشمنان عدالت شانه خالی می کنند؟شما میگوئید که ما شعار عدالت میدهیم؛ دانشجو را میگیرند، اما آن کسى را که به عدالت صدمه زده، نمیگیرند. قوهى قضائیه چنین، یا دستگاه مسئول چنان. خوب، اینجا شما باید زرنگى کنید؛ یک لحظه از درخواست و مطالبهى عدالت کوتاهى نکنید؛ این شأن شماست. جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانهى این فکر هم با همهى وجود، خودم هستم و امروز بحمداللَّه نظام هست. البته تخلفاتى هم ممکن است انجام بگیرد؛ شما زرنگىتان این باشد: گفتمان عدالت خواهی را فریاد کنید؛ اما انتقاد شخصى و مصداقسازى نکنید. وقتى شما روى یک مصداق تکیه میکنید، اولاً احتمال دارد اشتباه کرده باشید؛ من مىبینم دیگر. من مواردى را مشاهده میکنم – نه در دانشگاه، در گروههاى اجتماعى گوناگون – که روى یک مصداق خاصى تکیه میکنند؛ یا بهعنوان فساد، یا به عنوان کجروى سیاسى، یا بهعنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلاً اتفاقاً از جریان اطلاع دارم و مىبینم اینجورى نیست و آن کسى که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است.
بنابراین وقتى شما روى شخص و مصداق تکیه میکنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیلهاى به دست میدهید براى اینکه آن زرنگ قانوندانِ قانون شکن – که من گفتهام قانوندانهاى قانون شکن خطرناکند – بتواند علیه شما استفاده کند. شما از دادستان چه گلهاى میتوانید بکنید؟ اگر یک نفرى بهعنوان مفترى یک شخصى را معرفى کند و بگوید آقا او این افتراء را به من زده. خوب، شأن آن قاضى این نیست که برود دنبال ماهیت قضیه. اگر این افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، مادهى قانونى آن قاضى را ملزم به انجام یک کارى میکند؛ لذا نمیتوانیم از او گله کنیم. شما زرنگى کنید، شما اسم نیاورید، شما روى مصداق تکیه نکنید؛ شما پرچم را بلند کنید. وقتى پرچم را بلند کردید، آن کسى که مجرى است، آن کسى که در محیط اجراء میخواهد کار انجام دهد، همه حساب کار خودشان را میکنند. آن کسى هم که فریاد مربوط به محتواى این پرچم را بلند کرده، احساس دلگرمى میکند و کار پیش خواهد رفت. بنابراین به نظر من مشکلى در کار شما نیست؛ شما جوانهاى مؤمنى هستید که انتظار هم از شما همین است. هر شعار خوبى که داده میشود، بعد از اتکال به خداى بزرگ که همهى دلها و زبانها و ارادهها دست اوست، تکیه به شما جوانهاست، امید به شما جوانهاست؛ این را بدانید. بالاخره همشهرى شما که از او شعر هم خواندید، میگوید:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافرى است رنجیدن
نرنجید؛ دنبال کار بروید.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى شیراز 1387/2/14)
بزرگترین آسیب و اشکال محتمل برای محیط دانشجوئی چیست؟بدترین اشکال و اشکال وارد بر محیط دانشجوئى این است که دانشجو دچار محافظهکارى شود و حرفش را با ملاحظهى موقع و مصلحت خیالى بیان کند؛ نه، دانشجو باید حرفش را صریح بزند. البته در کنار این صراحتِ در بیان، صداقت در نیت هم باید وجود داشته باشد و در کنار او، سرعت در پذیرش خطا؛ اگر ثابت شد که خطاست. فرق شماى جوان و دانشجو و صادق و پاکیزهدل، با یک آدم سیاسىکار باید در همین باشد؛ حرفتان را صریح بزنید؛ آنچه را که میزنید، از دل بزنید؛ و اگر چنانچه معلوم شد که اشتباه است، سریع پس بگیرید؛ راحت. این، به نظر من یکى از بهترین شاخصههاى دانشجوئى است.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 1387/7/7)
بزرگترین مشکل دانشگاههاى ما، جوّ جمود و تحجّر در حوزه علم و فرهنگ ناب اسلامى است. به نظر شما این جوّ جمود را چگونه مىتوان از بین برد؟مطلب بسیار مهم و قابل توجّهى است. البته من در اینکه این بزرگترین مشکل ما باشد، تردید دارم؛ اما بلاشک جمود و تحجّر هرجا باشد، یک مشکل است و راه از بین بردنش هم این است که شما - که دانشجویان - هرچه مىتوانید به کیفیّت فکرى خودتان در زمینه دانش و معرفت بیفزایید. هر یک نفر از شما، وقتى که اهل دانش، فرهنگ، فرزانگى، روشنفکرى و فرهیختگى است، مىتواند این مفاهیم را در عمل گسترش دهد؛ یعنى درست نقطه مقابل جوّ جمود و تحجّر. اگر بخواهیم با جمود بجنگیم، جنگ با جمود اینگونه است؛ یعنى جنگ فرهنگى است. جنگ با جمود، جنگ شمشیرى نیست؛ چون از مقوله فرهنگ است. تحجّر و جمود هم نوعى فرهنگ است؛ منتها فرهنگ بسته! بایستى با روشهاى فرهنگى با آن مقابله کرد. به نظر من، دانشجویان مىتوانند در این زمینه مؤثّر باشند.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)
اعمال سلیقه و دستوری شدن علم و اندیشه چه در دانشگاه و چه در حوزههای علمیه آفتی دیگر بر نهال نوپای آزاداندیشی است.من چنین چیزى سراغ ندارم. در جامعهى ما اندیشه دستورى نیست؛ نه علم دستورى است، نه اندیشه دستورى است. کجا؟ مشخص کنند بگویند. کسى که با این قضیه مبارزه کند، خودِ منم. ما طرفدار آزاداندیشى هستیم. البته من به شماها بگویم، آزاداندیشى جایش توى تلویزیون نیست؛ آزاداندیشى جایش توى جلسات تخصصى است. مثلاً فرض کنید در زمینهى فلان مسئلهى سیاسى، یک جلسهى تخصصىِ دانشجوئى بگذارید؛ دو نفر، پنج نفر، ده نفر بیایند آنجا با همدیگر بحث کنند؛ این میشود آزاداندیشى. همین جور، بحث سر معارف اسلامى است؛ همین جور، بحث سر تفکرات مکاتب گوناگون جهانى است؛ همین جور، بحث سر یک مسئلهى علمى است. بنابراین جلسه باید جلسهى تخصصى باشد؛ والّا توى جلسات عمومى و در صدا و سیما دو نفر بیایند بحث کنند، آن کسى که حق است، لزوماً غلبه نخواهد کرد؛ آن کسى غلبه خواهد کرد که بیشتر عیّارىِ کار دستش است و میتواند بازیگرى کند؛ مثل قضیهى عکس مار و اسم مار. گفت: کدام یکى مار است؟ مردم با اشاره به عکس مار گفتند: معلوم است، مار این است. بنابراین آزاداندیشى در جلسات تخصصىِ متناسب با هر بحثى باید باشد؛ در محیطهاى عمومى جاى آن بحثها و مناظرهها نیست. این هم معنایش این نیست که دارد تحمیل میشود؛ نه، بالاخره یک فکر حق مطرح میشود؛ «ادع الى سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتى هى احسن». این حکمت و موعظهى حسنه و مجادلهى احسن براى چیست؟ «ادع الى سبیل ربّک». یعنى این قبلاً یک اصل موضوعى است، دعوت به سمت خداست. در همه چیز همین جور است. دعوت باید با زبان درست انجام بگیرد، اما جهت دعوت باید مشخص باشد. معنى ندارد که انسان جهت دعوت را آزاد بگذارد؛ این موجب گمراهى مردم میشود. مردم را باید هدایت کرد. مگر نمیگوئید که دولتها مسئول هدایت افکار مردم هستند؟
(بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 89/6/1)
آیا تولید علم را که مسأله بسیار گسترده و نیازمند توانهاى ذهنى و فردى و نیز اکتسابى بسیار گسترده است، مىتوان از تکتک دانشجویان انتظار داشت، یا منحصر به افرادى است که چنین تواناییهایى دارند و بنابراین وظیفه آماده کردن محیط را به عهده دارند؟وظیفه همه است. این که ما مسأله تولید علم را مکرّر در دانشگاه مطرح کردیم و باز هم مطرح مىکنیم و در آینده هم انشاءاللَّه مطرح خواهیم کرد، معنایش این نیست که از یکیک مخاطبان مىخواهیم تولید علم کنند؛ بلکه معنایش این است که این ارزش، هدف و حرکت جمعى - که انگیزههاى فردى در پى آن است - بشود. البته علمِ ترجمهاىِ محض خوب نیست؛ مگر به عنوان یک وسیله. ما نباید دچار ترجمه شویم. علم و فرهنگ ترجمه و سیستمها و روشهاى ترجمهاى، درست نیست. این بحثها در جلسه اساتید هم مطرح بود. بنده مىگویم ما به عنوان یک ملت با استعداد، باید علمآفرینى کنیم و مىتوانیم. کسانىکه علمآفرینى کردهاند، هم از لحاظ استعداد و هم از لحاظ سوابق علمىِ درخشانِ تاریخىاى که ما داریم، از ما جلوتر نبودند؛ بنابراین ملت ما مىتواند. این به عنوان طرح یک خواسته عمومى در دانشگاههاست، تا انشاءاللَّه همه آن را دنبال کنند.
اصلاً این مسأله به این صورت، فردى نیست و شاید هم همه توانایى تولیدِ علم را ندارند؛ باید این به عنوان یک مطالبه عمومى درآید و سنّت کار در دانشگاه شود تا فقط به فکر یادگرفتن آنچه دیگران به دست آوردهاند، نباشیم؛ بلکه افزودن بر ذخیره به دست آمده به وسیله دیگران را هم وجهه همّت خود قرار دهیم.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى 82/2/22)
علت اصلی مشکل از زبان نخبگانی که از کشور خارج میشوند به طور خلاصه اینطور بیان میشود که: «نخبگان در داخل کشور احساس تأثیرگذاری نمیکنند و دستاورد تحقیقات و اختراعاتشان در گوشه اتاقهایشان بایگانی میشود.»
من این حرفها را رد نمیکنم، ممکن است واقعاً همین اشکالات هم وارد باشد؛ اما آن نخبهاى که در دورهى دانشجوئى و بعد از فارغالتحصیلى پا میشود میرود خارج، غالباً دلائلش اینها نیست؛ اینها بهانه است. آنجا کسانى هستند که درِ باغ سبز نشان میدهند، زمینههاى مساعد کارى را به رخ این دانشجو میکشند؛ این دانشجو خیال میکند که حالا اگر برود آنجا، چنین و چنان خواهد شد. شاید هم واقعاً دستگاههاى دولتىاى هستند که علاوه بر انگیزهى نیاز به دانش و استعداد این جوان، یک انگیزهى دیگر هم دارند و آن، مبارزهى با جمهورى اسلامى است؛ لذا روى این سرمایهگذارى میکنند، برمیدارند میبرندش آنجا. حالا آنهائى که میروند، بعضى البته موفق میشوند، بعضى هم موفق نمیشوند، سرشان به سنگ میخورد، پشیمان هم میشوند؛ از این قبیل هم داریم. از آن طرف هم جوانهائى داریم که بدون اینکه بحث فرار نخبگان باشد، براى درس خواندن خارج رفتهاند، مراتب علمىِ خیلى خوبى را هم گذراندهاند؛ اما ایمان و انگیزهى دینى و اسلامى و انگیزههاى سالم آنها، آنها را به داخل کشور کشانده. همهاش از این طرف نیست که دارند حرکت میکنند؛ از آن طرف هم جوانهائى که براى تحصیل رفتهاند، دارند مىآیند. ما افرادى را مىشناسیم؛ بعضىشان نابغهاند، بعضىشان برجستهاند، بعضىشان نخبهاند؛ اینها مىآیند داخل، مشغول کار میشوند؛ مشغول خدمت میشوند. اینجور هم نیست که شما فرض کنید همهاش از این طرف میروند؛ نه، آنها هم مىآیند داخل، و امکاناتى هم وجود دارد و کارهائى هم انجام میگیرد.
(بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 89/6/1)
دانشجوى سال دوم یکى از دانشگاهها هستم که علاقهى شدیدى به علوم اسلامى دارم و آینده خود را یک اسلامشناس و مبلّغ مىخواهم. بعضى مىگویند اوّل لیسانس بگیر، بعد به حوزه برو. شما چه توصیهاى مىفرمایید؟ آیا اوّل لیسانس بگیرم، بعد به حوزه بروم؟ یا فوق لیسانس بگیرم، بعد به حوزه بروم؟ یا دکترا بگیرم، بعد به حوزه بروم؟ یا اصلاً به حوزه نروم؟ یا الان به حوزه بروم؟بعضى از برادران دانشجو به حوزه رفتند، تحصیلات حوزهاى را دنبال کردند، به مقامات عالى هم رسیدند؛ خیلى هم خوب بوده است. البته فکر مىکنم بعضى از آنها در پایان مقطع کارشناسى رفتند؛ بعضى هم در مقطع کارشناسى ارشد رفتند؛ بعضى هم هستند که الان طلبهاند و مشغول تحصیلات دانشگاهى. خیلى هم خوبند؛ البته قدرى سخت است.
اما این برادرى که از من سؤال کردند و گفتند «علاقه دارم»، من فکر مىکنم که به ظرفیتها و شوق و استعداد خودشان نگاه کنند؛ چون از بر نمىشود قضاوت کرد. من نه شما را علىالظّاهر دیدهام، نه استعدادهایتان را مىشناسم؛ بنابراین براى قضاوت در این مورد، خیلى معلوم نیست من صلاحیت داشته باشم. شما نگاه کنید ببینید اگر واقعاً شوق و علاقه زیادى دارید، رشتهتان هم یک رشته مورد علاقهتان نیست، مىتوانید الان رها کنید بروید. البته حالا که در کنکور شرکت کردهاید و به دانشگاه آمدهاید و لابد چند ترم را هم گذراندهاید، حیف است که تمام نکنید. به نظر من، بد نیست درستان را تمام کنید و حداقل مدرک کارشناسى را بگیرید. اما اگر مىبیند نه، شوقى چندانى ندارید، یا تردید دارید، حالا بگذارید جلو بروید، بعداً تصمیمگیرى خواهید کرد.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)
نظر شما در رابطه با مشارکت دانشجویان در روند تصمیمگیریهای مدیریتی دانشگاه ها چیست؟اینجا من این مطلب را پرداخت کنم. توانائى تصمیمسازى خیلى خوب است. توانائى تصمیمگیرى یکى از مشکلاتى است که اگر وارد محیط دانشجوئى شد، خیلى از هنجارهاى مطلوب و درست را به هم خواهد زد؛ این تجربهى ماست. بگذاریم دانشجو با فکر خود، با زبان باز خود، با تعلق کم خود، با گفتار و عمل خود، تصمیمسازى کند. تصمیمگیرى را بگذاریم کسى بکند که بتوان از او سؤال کرد و او مسئول و پاسخگو باشد. بنابراین دنبال این نباشیم که محیط دانشجوئى، محیط تصمیمگیرىِ براى اقدام باشد؛ این نه به نفع دانشجوست، نه به نفع آن اقدام. دنبال این باشیم که محیط دانشجوئى تصمیمسازى کند؛ یعنى گفتمانسازى کنید. ببینید بنده وقتى مسئلهى نهضت نرمافزارى را خواستم مطرح کنم، قبل از همه تو دانشگاه با دانشجوها مطرح کردم؛ حدود ده سال قبل. نه با وزارتها صحبت کرده بودم، نه با رئیسجمهور وقت صحبت کرده بودم، نه حتّى با اساتید صحبت کردم؛ اولبار در دانشگاه امیرکبیر این فکر را به میان آوردم. امروز شما ببینید این یک گفتمان است، یک مطالبهى عمومى است، یک خواستِ همهى دانشگاههاى کشور است؛ که من هرجا هم میروم، از زبان دانشجو مطالبهاش را میشنوم؛ از زبان استاد و مدیر، اجرایش را در یک مرحلهى دیگر میشنوم، و اجراء هم دارد میشود. همین نوآورىهاى علمى بسیار، بخشى از انگیزه و توان خودش را از این شعار گرفته: «تصمیمسازى کنید»، «گفتمانسازى کنید». این، مجرى و مسئولین اجرائى را میکشاند دنبال این تصمیم، و تصمیمگیرى خواهند کرد و عمل خواهد شد.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى شیراز 87/2/14)
مىخواستم نظر کلّى شما را در مورد شوراهاى دانشجویى و شوراهاى صنفى بدانم؟دانشجویان یقیناً خواستههایى دارند که براى منتقل کردن این خواستهها به مدیران، بایستى آنها را مطرح کنند؛ در این زمینه مشورت نمایند و خودشان تصمیم بگیرند؛ اما اینکه دانشگاه بهوسیلهى دانشجو اداره شود، نه، من هیچ اعتقادى ندارم. تا الان هم من چنین ایدهاى را به صورت منطقى نشنیدهام که کسى مطرح کند که دانشجو بیاید دانشگاه را اداره کند؛ نه. دانشجو میهمان دانشگاه است؛ اصلاً مدیر دانشگاه نیست. دانشگاه یک مدیر لازم دارد؛ تشکیلاتى لازم دارد؛ طرّاحانى لازم دارد که بلاشک باید مصالح دانشجو را در نظر بگیرند؛ چون اساساً فلسفهى وجود دانشگاه، دانشجوست. اگر دانشجویى نداشتیم، دانشگاهى نمىخواستیم؛ چیز دیگرى درست مىکردیم. پس مصالح او، سرنوشت او، نیاز او، نیاز کشور به او، همه باید رعایت شود؛ اما اینکه دانشجو بیاید دانشگاه را اداره کند، نه. من نه چنین چیزى را بهعنوان یک ایدهى منطقى و علمى و مطرح شنیدهام و نه هم اصلاً این کار منطقى است.
یک حرف دیگرى وجود دارد و آن اینکه اساتید در ادارهى دانشگاه نقش داشته باشند. این باز یک خرده منطقىتر است؛ لیکن این هم به نظر من به شکل مطلق و کلّى درست نیست. دانشگاه باید به وسیلهى مدیران خودش اداره شود و آن مدیران باید سیاستهاى دستگاهى را که وابسته به آن هستند، حتماً اجرا کنند، تا مسؤولیت مشخّص شود و مسؤولیتها لوث نگردد. الان اگر دانشگاه ما وضع بدى داشته باشد، مسؤولش رئیس دانشگاه است. رئیس دانشگاه اگر این کارِ بدش معلول بدرفتارى یا ضعف خود او نباشد، بلکه معلول برنامهاى باشد که وزارت به او داده، وزیر مسؤول است. وقتى وزیر مسؤول شد، مىشود از وزیر سؤال کرد. اما اگر نه، گروهى آنجا باشند که اینها تحت فرمان وزیر نیستند و اصلاً از مقرّرات وزیر، برنامهى وزیر و وزارت و دولت هیچ دستورى نمىگیرند و هیچ تعهّدى در مقابل آن ندارند، طبعاً نمىشود انسان از کسى سؤال بکند. مجرمى، مسیئى، محسنى وجود نخواهد داشت.
البته دانشجویان بعد از درس خواندن، خیلى فعّالیتها در دانشگاه مىتوانند بکنند. بىرودربایستى باید به شما عرض کنم که اگر شما بخواهید درس خواندنتان را فداى این کارهایى بکنید که خیال مىکنید خوب است - حالا یا خوب است، یا خوب هم نیست - بنده هیچ اعتقادى به این کار ندارم. درس، اوّل است. فلسفهى حضور شما در آنجا درس خواندن است. اگر واقعاً دانشجویى درس نخواند، بلاشک بدانید که او مشغول ذمّه است؛ یعنى ذمّهاش مشغول مردم و خدا و همه است! هرکسى که سهمى در ایجاد این دانشگاه دارد، ذمّهاش مشغول به اوست و باید پیش خداى متعال جواب دهد. حالا در دنیا ممکن است کسى یقهى کسى را در اینطور چیزها نگیرد؛ اما در روز قیامت یقیناً سؤال خواهند کرد که چرا درس نخواندى؟! پس، اوّل درس خواندن است.
بلاشک درس خواندن همهى وقت دانشجو را نمىگیرد؛ براى او وقتى باقى مىماند که باید این وقت را براى مسائل فکرى، براى مسائل سیاسى - البته سیاستبازى نمىگویم - استفاده کند. کار سیاسى در دانشگاه نباید حالت افراط و تفریط داشته باشد. یک وقت هست که تفریطى وجود دارد؛ اصلاً دانشگاه همینطور مثل یک مرده است! این همه جوان وجود دارند که گاهى در مسائل سیاسى، نه موضعى مىگیرند و نه حرفى مىزنند! بنده در موقعى گفتم خدا لعنت کند کسانى را که دانشگاه را به این طرف سوق مىدهند. یک وقت هم دانشجو را در همهى مسائلى که هیچ ارتباطى با او ندارد - مسائل و مشکلات گوناگونى که مربوط به گروهها و جناحهاست - بیایند وارد کنند؛ از نیروى جوان او استفاده کنند و او را این طرف و آن طرف بکشانند؛ این هم به نظر من افراط است.
البته بعضى وقتها مىگویند در دنیا چنین است، در فلان کشور چنان است؛ حالا گیرم که باشد، آیا خیلى خوب است که فرضاً دانشجویان، دانشگاههایشان را تعطیل کنند و درسشان را نخوانند؛ بیایند به سود فلان حزب و فلان جناح، حرکتى را انجام دهند که هیچ بررسى هم نکردهاند که این حرکت درست است یا درست نیست؟ مگر این چیز خوبى است که ما حالا بخواهیم از آن تقلید بکنیم؟! بنابراین، کار سیاسى هم که مىگوییم، یعنى واقعاً قدرت فهم سیاسى و درک سیاسى و تحلیل سیاسى باید در یکایک دانشجویان به وجود آید.
پناه بر خدا از آن روزى که کسانى مسؤولیتهایى را در کشور به عهده بگیرند، در حالى که فهم سیاسى ندارند و قادر به تشخیص امواج سیاسى دنیا نیستند! این کار چه موقع باید انجام گیرد؟ در طول زندگى؛ بخصوص در دورهى جوانى. محیط دانشجویى هم محیط خیلى خوبى است؛ محیط گرم و پُرشورى است؛ از این موقعیت باید استفاده شود. گمانم در آن دیدار قبلى این نکته را به شما عرض کردم - اگر هم نگفتم، الان مىگویم - که شما باید کمک کنید که به وسیلهى نشریات شما، دانشجویان قدرت تحلیل پیدا کنند؛ یعنى مسائل سیاسى را بفهمند و اصلاً متوجّه شوند که این موج سیاسى چیست؛ این کسى که الان این اقدام را مىکند، این حرف را مىزند، این حرکت را مىکند، براى چیست؛ یعنى قدرت تحلیل سیاسى پیدا کنند؛ پشت این پردهى ظاهر را مشاهده نمایند. در اوقات فراغت، دانشجویان مسائل علمى و فرهنگى را دنبال کنند. این اردوهایى که هست، بعضى از آنها خیلى خوب است؛ بخصوص شما که الحمدللَّه بچههاى مسلمانى هستید و کم و بیش با مسائل اسلامى، گسترش دیندارى، تقوا و پارسایى در دانشگاهها آشنا هستید؛ این خیلى مهمّ است.
شما هرکس که باشید، متعلّق به هر دانشگاهى که باشید، به هر جناح سیاسى و فکرى که وابسته باشید، از تقوا و پارسایى بىنیاز نیستید. این اساس کار است. آدم وقتى باتقوا شد؛ یعنى مراقب خود بود - تقوا معنایش این است دیگر؛ یعنى انسان مراقب اعمال و رفتار خودش باشد که کار نادرست و بىقاعده از او سر نزند - هرکس که باشد، هرطور فکرى که داشته باشد، هرگونه مذاق سیاسىاى که داشته باشد، خطرى ایجاد نمىکند؛ ضربه به جایى نمىزند؛ ویرانى به وجود نمىآورد؛ از او صلاح مىتراود. لذا به نظر من اصل این است که هرچه مىتوانید، خودتان و دیگران را - رفقا، دوستان و آنهایى که نشریهى شما را مىخوانند - باتقوا و متدیّن و پاکنهاد بار آورید.
(بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سر دبیران نشریات دانشجویی 1377/12/4 )
لطفاً قدرى از جوانى خود بگویید.جوانیهاى ما به یک معنا، جوانیهاى خیلى پُرهیجان و پُرماجرایى بود؛ به یک معنا هم از آن جوانیهایى نیست که آدم حسرتش را بخورد. این را بدانید، وقتى انسان جوانىِ شما را ندارد، جا دارد که حسرتش را بخورد. عزیزان من! شما در دوران آزادى و بروز استعدادها زندگى مىکنید؛ اما دوره جوانى ما اینطور نبود.
من جلوِ دانشکده حقوق همین دانشگاه آمدم، منتظر برادرى بودم؛ با هم قرار داشتیم که من بیایم و با هم برویم. شاید به اندازه ده دقیقه من در اینجا منتظر ایستادم. احساس کردم از سوى عناصرى که همه جا پُر بودند - عناصر ساواکى و مأموران اطّلاعاتى و حراستى دانشگاهى - با چشم سوءظن به من نگاه مىشود؛ چون من دانشجو که نبودم؛ با خود مىگفتند این آقاى معمّم در اینجا جلوِ دانشکده حقوق، با چه کسى کار دارد؛ چه کار دارد و هدفش چیست؟ مبادا کار سیاسى بکند!
سالهاى اواخر دهه چهل یا اوایل دهه پنجاه بود - درست یادم نیست - اتّفاقاً در همین هنگام، مرحوم «ریاضى یزدى» به ما رسید. او شاعرى نسبتاً خوب بود و کارمند دانشکده پزشکى بود - اخیراً دیدم که دیوانش هم چاپ شده است - او با ما خیلى دوست بود. اسم من را صدا کرد و سلام و علیکى گفت. بعد گفت شما مسجد دانشگاه را دیدهاید؟ چون من ندیده بودم، گفت برویم مسجد دانشگاه را به شما نشان بدهم. به نظرم همین جاها بود؛ حالا من درست یادم نیست. احتمال مىدهم که بعد از آن، وضع مسجد تغییر کرده است؛ چون آنجا کتیبههایى بود که رویش شعر نوشته شده بود. ما را کنار آن کتیبهها آورد و گفت این شعرها را ببینید؛ بنا کرد به خواندن. بعد که شعرها را خواند، به آخرش رسیدیم، دیدیم شعرها متعلّق به خود ایشان است! خدا ایشان را رحمت کند؛ ما را آورده بود که اینها را ببینیم. بههرحال، ما از شعرهاى ایشان خیلى استفاده کرده بودیم؛ این هم یک نمونه دیگرش بود. علىاىّحال، فضا، فضاى سوءظن و فضاى خطرناکى بود. حالا من که در میدان مبارزه بودم و زندان رفته بودم، حتّى در دانشگاه به قدر ده دقیقه که جلوِ دانشکده حقوق مىایستادم، مورد فشار نگاه سوءظنآمیز مأموران بودم. بنابراین، زندگى تلخ بود.
بازهم آقای مشایی افاضاتی فرموده اند که توجه شما را به آنها جلب میکنم...قضاوت با خودتان!!!
آتی نیوز نوشت:
اسفندیار رحیممشایی در جلسهای که با حضور جمعی از هنرمندان استان مرکزی که در موزه چهار فصل اراک برگزار شد، با بیان اینکه اگر جامعهای به فرهنگ و هنر بیتوجه باشد بیمار میشود، افزود: «بعضی موسیقی را نمیشناسند و با کتاب حافظ و سعدی و شاهنامه انس ندارند و عشقی هم در وجودشان پیدا نمیشود».
رئیس دفتر رئیس جمهور تصریح کرد: «هنر و موسیقی را هنرمند میشناسد و قدر میداند و اگر جامعهای به ان اهمیت ندهد منزوی و افسرده میشود».
وی همچنین با اشاره به اینکه موسیقیهای انحرافی نیز قطرهای از دریای بیکران موسیقی هستند، خاطر نشان کرد: «اگر موسیقی را از فیلم حذف کنیم دیگر آن فیلم روح ندارد و از دیدنش هم لذتی نمی بر».
مشایی افزود:
«اگر موضوعی را بگویم میگویند کفر گفت؛ ولی بعضی موسیقی را درک نمیکنند و نمی فهمند و میگویند موسیقی حرام است».
مشایی تصریح کرد: «مزاج جامعه عوض شده و مردم چای خارجی را ترجیح می دهند چون به فرهنگ و اصالت جامعه و خواستههای جوانان و هنرمندان اهمیت کمتری داده شده است».
رئیس دفتر رئیس جمهور با بیان اینکه بعضی آنقدر عبادت میکنند که بر عکس از خود خدا غافل میشوند، تصریح کرد:
«خطری بنام عرفان وجود دارد که انتهای آن خدایی نیست بلکه توهم است و آن وقت است که میگویند نور دیدهایم».
وی خطاب به کسانی که انتقاد پذیر نیستند، اظهار داشت:
«شما قبلهای غلط دارید و موسیقی را هم نمیفهمید چون که در فهم و درک دنیای شاعر و هنرمندی عاجزید. شاعری اوج است و چون خودم مهندسم میگویم مهندسی کف دریای هنر است».
به نقل از فرارو:
عضو جامعه روحانیت با بیان اینکه سران فتنه دیگر در نزد مردم آبرویی ندارند، گفت: «زمان آن رسیده است که دستگاه قضایی طبق قانون اساسی و با قاطعیت به جرائم و تخلفات سران فتنه رسیدگی کرده و برای آنها حکم لازم را صادر کند».
حجت الاسلام و المسلمین جعفر شجویی با اشاره به رفتاردوگانه یکی از سران فتنه اظهارداشت: «نباید خیال کرد که شغال، شیر است؛ لذا کسانی که پس از فتنه 88 قافیه را باخته میبینند و از مردم تودهنی محکمی خوردند، امروز با تظاهر و فریب دم از چارچوب نظام و قانون میزنند».
وی گفت: «خاتمی نمیتواند ملاقات خود با جورج سوروس یهودی و دیگر دشمنان این ملت را کتمان کند و همگان میدانند که وی به ملت خیانت کرده است؛ لذا کسانی که با دشمنان این مردم دست دوستی دادند هیچ شأن و جایگاهی نزد مردم شریف ایران ندارند».
عضو جامعه روحانیت مبارز در واکنش به اقدام افرادی که با ریش سفیدی و واساطهگری، قصد جذب فتنهگران را دارند، گفت: «برخی از این افراد به جای جذب فتنهگران، خود جذب آنها می شوند؛ که این یک نوع، نوکر معابی است».
وی با بیان اینکه خاتمی، کروبی و موسوی از قانون اساسی، راه امام(ره) و انقلاب تخلف آشکار کردند و شهدای انقلاب را به دشمنان فروختند، تاکید کرد: «امروز سران فتنه باید با ندامت به مردم اعلام کنند که توبه کرده اند و این توبه آنها، تنها بین خود و خدا است، اما آنها باید در برابر قانون پاسخگو باشند».
عضو جامعه روحانیت مبارز تاکید کرد: «این ریش سفیدان حق ندارند از آبروی خود مایه بگذارند؛ چراکه ریش سفیدی وقتی میسر است که خود آنها واقعا نادم شده باشند».
حجت الاسلام شجونی همچنین به اقدامات آشوبگران در عاشورای سال گذشته اشاره کرد و افزود: «این افراد برای دستیابی به اهداف شومشان حتی حرمت سالار شهیدان(علیهالسلام) را شکستند، بنابراین زمان آن رسیده است که دستگاه قضایی طبق قانون اساسی و با قاطعیت به جرائم و تخلفات سران فتنه رسیدگی کرده و برای آنها حکم لازم را صادر کند».
<>به نقل از الف کد مطلب: 88458> |
۱۶ آذر ۱۳۸۹ | |
ریچارد واکر ـ اَمریکن فری پرس این بر کسی پوشیده نیست که آیپک نفوذ گسترده ای بر سیاستگزاری های کاخ سفید دارد و فعالیتهای جاسوسی آیپک در آمریکا نیز تاییدی بر ماهیت ننگین و نفرت انگیز این سازمان بوده است. زمانیکه به نظر می رسید رسوایی جاسوسی برخی از اعضای آیپک (کمیته امور عمومی اسرائیل- آمریکا) در آمریکا تعجب خیلی ها را برانگیخته نکرده، حتی یکسری رسوایی های جنسی جدی علیه پرسنل ارشد آیپک از جمله ترویج همجنس گرایی نیز مطرح شد. به دنبال افشای اتهام جاسوسی علیه یکی از مقامات ارشد آیپک بود که وی پس از یک تحقیقات گسترده از سوی اف.بی.آی از سمتش برکنار شد. این فرد به جاسوسی های گسترده متهم شده بود. اثبات فعالیت های جاسوسی این مقام ارشد آیپک ضربه مُهلکی به این کمیته وارد کرد و مشخص شد که آیپک نقش گسترده مخفیانه ای در فعالیتهای جاسوسی در آمریکا ایفا می کند. این در حالی است که حتی خود آمریکایی ها نیز از این سطح گسترده فعالیتهای جاسوسی اعضای آیپک در آمریکا تعجب کرده اند چون آنها معتقدند که آمریکا یک هم پیمان اسرائیل محسوب می شود بنابراین دیگر چه نیازی به جاسوسی برای تل آویو از امور داخلی واشینگتن است. به دنبال افشای این فعالیتهای جاسوسی آیپک، آژانس های اطلاعاتی آمریکا نیز به طور جدی دست به کار شده اند. پس از مطرح شدن گمانه زنی های فراوان در مورد فعالیتهای جاسوسی گسترده اعضای آیپک در آمریکا، این سازمان به اصطلاح لابی گر به شدت نگران است که تحقیقات بیشتر اف.بی.آی در مورد این موضوع باعث ایجاد رسوایی بزرگ برای این سازمان شود. " استفن پیتر روزن" مسئول سیاست خارجی آیپک پیشتر به دلیل جاسوسی از سمت خود برکنار شده بود. وی پیشتر در اعترافش گفته بود که یک مقام سفارتخانه اسرائیل در واشینگتن را در جریان تحقیقات گسترده اف.بی.آی در مورد اعضای ارشد آیپک گذاشته است. این در حالی است که به دنبال افشای این جاسوسی آیپک، افرادی از این سازمان به طور مخفیانه از استفن پیتر روزن حمایت مالی کرده اند و می خواهند با کمکهای مالی وی را از محاکمه نجات دهند. موضوع فعالیت های جاسوسی آیپک از پنج سال پیش مطرح شد؛ زمانیکه "استفن پیتر روزن" به همراه " کیث ویسمن" با اسناد محرمانه پنتاگون که از طریق یک جاسوس پنتاگون به آنها داده شد، دستگیر شدند. این دو فرد اعلام کردند که فقط نقش لابی گری برای آیپک را ایفا می کنند و هرگونه اتهام جاسوسی را رد کردند. بعدها مشخص شد که آنها اطلاعات محرمانه آمریکا را از طریق آیپک به سفارت اسرائیل در واشینگتن و یا به دفاتر آیپک در تل آویو ارائه می کردند. پس از افشای این پرونده جاسوسی و دیگر رسوایی های آیپک، دیگر کسی در آمریکا در مورد جاسوسی های آیپک و گردآوری اطلاعات محرمانه آمریکا برای اسرائیل طی نیم قرن اخیر تعجب نمی کند. اف. بی.آی پیشتر استفن پیتر روزن و کیث ویسمن را به در اختیار داشتن غیرقانونی اسناد محرمانه دولت متهم کرد اما بنابر دلایل نامشخص آنها از این اتهام تبرئه شدند. ادامه دفاعیات این افراد ممکن بود باعث گسترش یک رسوایی بزرگ در آمریکا و برکناری احتمالی برخی از قدرتمندترین سیاستمداران آمریکا از جمله " دیک چنی" معاون رئیس جمهور و " کاندولیزا رایس" وزیر خارجه وقت آمریکا شود. به همین دلیل بود که وزارت دادگستری آمریکا این دو عضو آیپک را از اتهام جاسوسی تبرئه کرد. قطعا اکثر اعضای دولتهای فعلی و پیشین واشینگتن در جریان فعالیتهای جاسوسی اعضای آیپک از آمریکا برای اسرائیل هستند اما به دلیل نفوذ گسترده آیپک در آمریکا، هیچ گاه اتهام جاسوسی علیه اعضای آیپک با جدیت در دادگاههای آمریکا مورد بررسی قرار نگرفته است. از جمله دیگر ماهیت شرم آور آیپک موضوع رسوایی های اخلاقی و جنسی اکثر اعضای این سازمان از جمله همجنس گرایی و ایجاد مراکز غیراخلاقی است. این بر کسی پوشیده نیست که آیپک نفوذ گسترده ای بر سیاستگزاری های کاخ سفید دارد و فعالیتهای جاسوسی آیپک در آمریکا نیز تاییدی بر ماهیت ننگین و نفرت انگیز این سازمان بوده است. با توجه به افشای این رسوایی های جاسوسی و غیراخلاقی برای اکثر اعضای آیپک، برای این سازمان سخت است خود را سازمانی معرفی کند که فقط به لابی گری میان واشینگتن- تل آویو می پردازد. |