به گزارش رهاپرس فیلم ایرانی! “جدایی نادر از سیمین” ساخته اصغر فرهادی جایزه بهترین فیلم خارجیزبان ”گلدن گلوب”، که یکشنبه شب در شهر لس آنجلس برگزار شد، را دریافت کرد.
لیلا حاتمی، پیمان معادی، شهاب حسینی، ساره بیات، سارینا فرهادی، بابک کریمی و مریلا زارعی در فیلم جدایی نادر از سیمین ایفای نقش کرده اند.
این فیلم برای گرفتن جایزه بهترین فیلم خارجی گلدن گلوب با فیلم های “در سرزمین خون و عسل” به کارگردانی آنجلینا جولی، “گل های جنگ” به کارگردانی ژانگ ییمو، “پسری با دوچرخه به کارگردانی”برادران داردن، و فیلم “پوستی که در آن زندگی می کنم”، به کارگردانی پدرو آلمودوار رقابت می کرد.
اصغر فرهادی کارگردان فیلم جدایی نادر از سیمین که برای پیش اکران این فیلم به پاریس سفر کرده بود صحبتهای جدیدی را برای حمایت از آنچه جنبش سبز می نامدش بر زبان جاری ساخت!
این کارگردان که ساخته اخیرش مورد توجه فتنه گران قرار گرفت در پایان جلسه پیش اکران جدایی نادر از سیمین و در جلسه پرسش و پاسخ در جواب سوال یکی از حاضرین پیرامون اتفاقات حول این فیلم گفت: اینجا پاریسه! ایران نیست، حرفت را راحت بزن، هر چی تو دلته بپرس!
و فرد سوال کننده این بار راحت پرسید: نظرتان را میخواستم بپرسم راجع به حمایتی که جنبش سبز از فیلم شما کرد و فکر میکنید جنبش سبز در این زمان نیاز داشت که از فیلم شما حمایت کند؟
اصغر فرهادی که از سوال این مخاطب خوشحال شده بود، در پاسخ گفت: من فقط خیلی خوشحالم که جنبش سبز وجود دارد، همین برای من کافیست.
وی که فرصت را برای مطرح شدن دوباره و ایجاد حاشیه ای جدید مناسب دیده بود در ادامه افزود:
خواهش میکنم عظمت! جنبش سبز را در سطح فیلم هایی مثل فیلم های من پایین نیاورید.
حتی اگر لطف میکنید و فکر میکنید که این فیلم عالی و فیلم خیلی خوبی است، جنبش سبز خیلی بزرگتر از آن است که درقالب چنین چیزهایی بگنجد!
فرهادی البته مشخص نکرد که جنبش سبز تا چه حد بزرگ است؟! اما وی پس از اعتراف به پائین بودن سطح فیلمش در پایان دستاویز خودش برای مطرح شدن را اینگونه بیان کرد:
"این جنبش سبز نیست که به ما نیاز دارد، این ما هستیم که به جنبش سبز محتاجیم!
پس از انتشار اخبار دریافت جایزه فرهادی در انجمن منتقدان آمریکایی، عکسهای او هنگام دست دادن با «آنجلینا جولی» سوژه رسانههای مختلف شد.
فرهادی با این کارش که البته در گذشته هم در جشنواره فیلم برلین صورت گرفته بود نشان داد چیزی از عرف دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران نمیداند . تنها باعث آبرو ریزی شد
به هر حال «جدایی نادر از سیمین» نماینده رسمی سینمای ایران در اسکار محسوب میشود و میبایست نمایندگان کشورمان حتی اگر خود پایبند به مسائل شرعی نیستند، عرف پذیرفته دیپلماتیک کشور را رعایت کنند
به عنوان یک ایرانی مسلمان کارش درست بود؟
جودی فاستر بازیگر منحرف که سابقه بازی در فیلمهای مستهجن هالیودیش زبانزد عام و خاص است با حرکتی که مخصوص طیف خاصی از منحرفین اخلاقی است سعی در جلب توجه دارد که متاسفانه با نگاه و رفتار تایید کننده کارگردانی که قرار است آبروی کشور اسلامی مان در مجامع بین المللی باشد روبروست.
اصغر جون در کنار جودی فاستر در جشن بعد از مراسم گلدن گلوب!!!
به نقل از وبلاگ :http://islam-hussain.blogfa.com
قضاوت با خودتان
اصغر فرهادی - گلدن گلوب - پیمان معادی - جودی فاستر - آنجلینا جولی - مدونا - جدایی نادر از سیمین - اصغر فرهادی و جودی فاستر و آنجلینا جولی -اصغر فرهادی - گلدن گلوب - پیمان معادی - جودی فاستر - آنجلینا جولی - مدونا - جدایی نادر از سیمین - اصغر فرهادی و جودی فاستر و آنجلینا جولی - اصغر فرهادی - گلدن گلوب - پیمان معادی - جودی فاستر - آنجلینا جولی - مدونا - جدایی نادر از سیمین - اصغر فرهادی و جودی فاستر و آنجلینا جولی -
اصغر فرهادی - گلدن گلوب - پیمان معادی - جودی فاستر - آنجلینا جولی - مدونا - جدایی نادر از سیمین - اصغر فرهادی و جودی فاستر و آنجلینا جولی - اصغر فرهادی - گلدن گلوب - پیمان معادی - جودی فاستر - آنجلینا جولی - مدونا - جدایی نادر از سیمین - اصغر فرهادی و جودی فاستر و آنجلینا جولی - اصغر فرهادی - گلدن گلوب - پیمان معادی - جودی فاستر - آنجلینا جولی - مدونا - جدایی نادر از سیمین - اصغر فرهادی و جودی فاستر و آنجلینا جولی -
میثم مهدیار در وبلاگ هرمس نوشت:
فرهنگ، فلسفه و علوم اجتماعی، ایران، سینما و صدا و سیما
جناب فرهادی در حال دست دادن با آنجلینا جولی بازیگر-کارگردان
و ستاره بدنام و س.ک.س هالیوود)
انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسیده و امواج آن تا قلب اروپا رفته بود.جمعیت مسلمانان در قلب اروپا در حال افزایش بود و با فروپاشی یوگوسلاوی، بوسنیایی های مسلمان در پی استقلال بودند.
در آغاز قرن بیست و یکم و با تحریک پنهان اروپایی ها صرب ها وارد بوسنی شدند و با انگیزه پاکسازی نژادی از قتل و غارت و تجاوز و آدمخواری کم نگذاشتند. اما در این میان هیچ کدام از نهادهای بین المللی کاری نکردند.
گذاشتند تا صربها هر کاری می خواهند انجام دهند و در مقابل سربازان سازمان ملل ۸ هزار مسلمان به قتل رسیدندو بیش از ۳۰۰ هزار غیرنظامی کشته و هزاران زن مسلمان مورد تجاوز قرار گرفتند.
وقتی کار از کار گذشت و صربها به اهداف مورد نظر خودشان و متمدنان قرن بیست و یکمی غربی رسیدند آمریکایی ها و غربی ها با تاخیری سه ساله با ژست میانجی گرایانه وارد میدان شدند و جنگ در ۱۹۹۵ به پایان رسید و حالا نوبت صربها بود که به عنوان جنایتکاران جنگی محاکمه شوند. بعد از آن هالیوود دست به کار شد و سعی کرد مثل همیشه با تحریف تاریخ نه چندان گذشته آمریکایی ها را مخالف صربها و منجی بوسنیایی ها نشان دهد.
آخرین محصول این تحریف فیلم "خون و عسل " خانم آنجلینا جولی است . فیلمی که در آن یک زن مسلمان در میانه نسل کشی بوسنیایی های مسلمان عاشق یک سرباز صرب می شود و البته قرار است روایتی انسانی و صلح طلبانه! از این نسل کشی غربی های متمدن برای جهانیان به نمایش گذاشته شود.
اما درایران مساله جور دیگری رقم خورده شد.
جنگ تحمیلی صدام علیه ایران با تحریک و کمک آمریکایی ها و با کمک میراژهای فرانسوی و تانکهای روسی و سلاحهای شیمیایی آلمان ها و دلارهای نفتی عربها به نتیجه نرسید و فرهنگ غنی ایثار و شجاعت و شهامت ایرانِ سرکش! را رامِ کابوهای غربی وحشی نکرد و ایران در مسیر استثمار جهانی غرب قرار نگرفت.
پس باید صحنه جنگ عوض می شد و این فرهنگ به یغما می رفت. یکی از این مسیرها تحقیر فرهنگ بومی با نگاههای شرق شناسانه و غربگرایانه بود.
نگاههایی که در آنها ایرانیان ملتی تک رو!، خشونت طلب، دروغگو ، تنبل، دو رو، متملق و چاپلوس، بدبخت و بیچاره و هر صفت نا مربوط دیگری که فکر کنید، به حساب آمدند. تنها با له کردن این فرهنگ غنی و ریشه دار بود که می شد راه را برای تسلط دوباره غرب بر ایران باز کرد. برای همین پیاده نظام هژمونی غرب در علوم اجتماعی در ایران به راه افتاد و پرچمداری تخریب این فرهنگ را بر دوش گرفت.
جامعه شناسی خودمانی، خلقیات ما ایرانیان ، فرهنگ سیاسی در ایران، استبداد زدگی ما ایرانیان و... ازنویسندگانی چون کاتوزیان و بشیریه و طباطبایی و... تنها عنوان تعدادی از این کتابها و مقالات هستند که به اصطلاح با روانشناسی اجتماعی ایرانیان منفی گرایی نسبت به فرهنگ ایرانی را در دستور کار خود قرار دادند تا توجیه عقلانی ! لازم برای مدرن شدن ایرانیان از نظر فرهنگی فراهم شود.
فیلم های امثال فرهادی(از جمله ی فیلم اخیر و نیز درباره الی و چهارشنبه سوری) ، کاهانی ، کیارستمی و البته اکثر فیلمهای جشنواره ای سه دهه اخیر با انواع آروغ های روشنفکرانه شان این رسالت خطیر ! را در عرصه هنر سینمایی به کار گرفته اند تا ایران و ایرانی ها را دروغگو و... تعبیر و تفسیر کنند که دیگر جای زندگی نیست.
ملتی که حتی به پناهنده های عراقی ای که روزی روزگاری نه چندان گذشته فرزندانش را کشته بودند ولی اکنون بی پناه شده بودند، امان داد و از آنان مهمان نوازی کرد و چه بسیار است از این دست مولفه ها در فرهنگ ایرانی که البته خیلی ها به عمد نمی خواهند ببینند.
و البته چه خوب هر دو این دروغگوها( آنجلینا جولی و اصغر فرهادی ) در یک جشنواره خارجی به هم رسیده اند! با ابن تفاوت که یکی سعی در سفیدنمایی گذشته تاریک خود دارد و دیگری بر عکس! به نظر من هیچ مقاله علمی و هیچ سخنرانی ای بهتر از این عکس نمی تواند عقبه و پیوندهای جریان روشنفکری ما را بهتر بنمایاند!
-------------
پ ن:
۱- فیلمهای فرهادی فیلمهای خوش ساختی است ولی یک پدیده را باید در کلیت آن مشاهده کرد
۲- مثل اینکه برخی دموکراتهای ما که اتفاقا با روایت فرهنگ و خلقیات ایرانی ها از منظر روشنفکرانی که در بالا ذکر خیرشون بود، شدیدا احساس همذات پنداری می کنند و از این یادداشت عصبانی شده اند! این دوستان دموکرات، آزاد اندیش، تسامح و تساهلی و... ۲ کار میتوانند بکنند: اول اینکه سعی کنند نشان بدهند که فاکتهایی که آوردم و روابطی که برقرار کرده ام نادرست بوده که به اینکار می گویند نقد! و دوم اینکه این صفحه را ببندند و زیاد خون نجس خودشون رو آلوده نکنند:)
به نقل از جهان نیوز
جناب فرهادی در مراسم گلدن گلوب جایزه خود را از مدونا خواننده فاسد و س.ک.س که رسما شیطان پرست نیز هست در یافت می دارد!! انتخاب مدونا برای دادن جایزه فرهادی نیز جای تامل بسیار دارد...کسانی که با سوایق و گرایشات تند این خواننده فاسد آشنا هستند کاملا متوجه می شوند!!
عباس معروفی، در واکنش به جنجال رسانهای اخیر بر سر انتشار عکس و ویدئوکلیپی از گلشیفته فراهانی نامهای خطاب به او نوشته و آن را برای انتشار در اختیار رادیوفردا گذاشته است. خانم فراهانی هفته گذشته با انتشار این عکس در ضمیمه هفتگی مجله فرانسوی فیگارو برای جامعه ایرانی جنجالآفرین شد!
هنرمند زیبا و برجسته ایرانخانم گلشیفته فراهانی عزیز
من هم مثل بقیه خبر را خواندم و همه چیز را دیدم. خبر بسیار ساده است: ژان موندینو، عکاس سرشناس فرانسوی، از شانزده بازیگر جوانی که نامشان برای نامزدی بخش بهترین "بازیگر مستعد" جوایز سینمایی سزار مطرح شده، عکسهایی گرفته که در نوع خود تازه نیست، اما همچون قرار گرفتن نُتهای کوچولو در کنار همدیگر، صدای تازهای از آن برخاسته است.
همچنین فیلم کوتاهی برای مراسم سزار ساخته شده که بازیگران مطرح جوان را در حال برهنه شدن نشان میدهد. این فیلم حامل پیامی والا و انسانی و مهم است با چنین مضمونی: «به من نگاه کن... در این لحظه برهنهام، رها از بند تن و روان... هنر من نقش بازی کردن است... تو به من اعتبار میبخشی... من به رویاهای تو جان میبخشم... احساسات لطیف تو را برمیانگیزم... با اشک و لبخند...»
بعد البته مجله فیگارو عکس گلشیفته فراهانی را از این مجموعه حذف کرد و فیلم رسمی آن که در یوتیوب منتشر شده بود، مدتی غیر قابل دسترسی بود .
واکنشهای مثبت و منفی به انتشار این عکس بسیار چشمگیر بود. در بسیاری از این نظرها کاربران ضمن دفاع از این عمل گلشیفته فراهانی، کار او را شجاعانه خواندند. در مقابل مخالفان نیز برهنه شدن گلشیفته فراهانی در مقابل دوربین را عملی ناپسند بر شمردند و آن را مغایر با ارزشهای زن، جامعه اسلامی، جنبش سبز، هنرمندان ایرانی و غیره دانستند.این دو روز هر آن چه نمیبایست میخواندم و میشنیدم در فیسبوک و سایتهای خبری دیدم و خواندم و حیرت کردم از جامعهای که تیراژ نشریات زردش هزار برابر بالاتر از تیراژ یک نشریه هنری است.
هر کس از یک دریچه به ماجرا خیره شد و آن را مورد تفسیر و تحلیل قرار داد. موافق، مخالف، ممتنع، اما کسی به این نپرداخت که شما هنرپیشهاید. این هم نقشی بود از یک هنرپیشه مثل بقیه نقشهاش. چه فرقی دارد خانم فراهانی که چه نقشی بازی کنید، مهم این است که نقش را دربیاورید.
اگر از پس یک نقش برنیایید این حق را به عنوان یک تئاتری یا نویسنده دارم که کارتان را نقد کنم، اما پرداختن به مسائل اخلاقی و ایدئولوژیکی و دینی و سیاسی و سلیقهای به من مربوط نیست. به هیچ کس مربوط نیست.
راستش من از چادر بدم میآید، اما هرگز نقشهایی که شما با چادر بازی کردید مرا آزار نداد. چون بازیگر هستید و این ذات حرفه بازیگری است. کارگردان به شما میگوید در این فیلم یا تئاتر فلان نقش را بازی کن، این لباس توست، این دیالوگهای توست، و این هم نقش تو.
فیلمنامه را میخوانی، حس میگیری، در قالب نقش فرو میروی، میشوی آن دیگری.
دیگر به کسی مربوط نیست که این وسط چه بلایی سرت میآید، به هیچ کس مربوط نیست که ویوین لی، همان اسکارلت دوستداشتنی به خاطر بازی در فیلم «اتوبوسی به نام هوس» چقدر از عمرش را در آسایشگاه روانی گذراند.
تماشاچی در تاریکی نشسته فقط تحسین میکند و سوت میزند و بعد به خانهاش میرود. و اصلاً اهمیت ندارد که یک رماننویس چه بلایی سر جسم و جانش میآید تا یک رمان را تمام کند. مردم میخوانند و نظر میدهند و بعد به خانهشان میروند.
اما حالا این نقش تازه و کوتاه شما به همه مربوط شده، و هرکس از زاویهای ماجرا را تحلیل و تفسیر میکند، بی آن که از بدبختیهای این حرفه کوچکترین اطلاعی داشته باشد.
میشناسم زنانی را که از چادر متنفرند ولی نسبت به بازی شما در این فیلم کوتاه، واکنش خالهزنکی نشان دادهاند و برهنه شدن شما را توهین دانستهاند.
نیمی از دهه شصتیها حتا وجدانشان را زیر پا میگذارند تا از لذت تن عقب نمانند، حالا یکباره گلشیفته را از جنبش سبز اخراج میکنند؟ مگر گلشیفته طلایهدار شما نیست برای آزادی تن؟ آن هم آزادی تنی که در اختیار صاحبش است، نه در اختیار یک ایدئولوژی که این تن را زیر بازجویی و فشار و شکنجه و تجاوز له و نابود کند.
بدترینشان کسانی بودند که همزمان با دستگیر شدن پرستو دوکوهکی عزیز، به شما خرده گرفتند که «در زمانی که پرستو در زندان زیر فشار بازجویی است...» وای بر ما! انگار گلشیفته باعث زندانی شدن پرستو یا مرضیه بوده است.
عدهای هم یک مخلوط سیاسی هنری درست کردند که «گلشیفته را رها کنید! پرستو و مرضیه زیر ضرب عقدههای جنسی بازجوهای اوین ماندهاند!»
تماشای هنر الزام مبارزه را کم نمیکند. یا به عبارتی دیگر، مبارزه کردن و قربانی دادن لزوماً به تعطیلی هنر نمیانجامد. همچنان که برنده شدن فیلم "جدایی نادر از سیمین" دخلی به دستگیر شدن پرستو و مرضیه و شیوا و دیگران ندارد. چرا جامعه من یک مخلوطکن مزخرف گذاشته جلوش و هر خبری آمد میریزد توی آن و همش میزند؟ چقدر این جامعه معجون افلاطون مینوشد؟
چرا نمیتواند خبر زلزله را از خبر اسکار گرفتنمان تفکیک کند؟ چرا هر چیزی را به چیزی دیگر وصل میکند؟ و آن یکی میگوید: «هنرپیشه فیلم اصغر فرهادی لخت شد.» این جنایت است در حق گلشیفته و فرهادی و جامعه هنری.
اگر قرار باشد هر انسانی نقشی را که برایش تعیین کردهاند نپذیرد، و نقش خودش را بازی کند، خب بروید سخنرانی هیتلر و خامنهای و صدام حسین و سیاستمداران دیگر را تماشا کنید، ببینید ریا و تزویر و دروغ را. بروید پای سخنان وزیران کج و کوله این سی سال وزارت ارشاد و دلایل سانسورچی بودنشان را از زبان خودشان بشنوید.
چرا آمدهاید سراغ هنر؟ چرا میخواهید رمان بخوانید؟ چرا پا به سینما و تئاتر گذاشتهاید؟ دنیای هنر، دنیای تخیل ماست، دنیای آرزوهای ماست برای خوشبختتر زیستن آدمها، برای به نقد کشیدن جامعه و شخصیتهاش، برای بازسازی سرگذشتهای دیگر تا مردم خود را با ما همزاد بپندارند.
دنیای هنر، دنیای بیمرز شدن رویا و تخیل و واقعیت و افسانه است، فیگورهای ما همه در ذهن ما آفریده میشوند و بر صفحه کاغذ یا صحنه نمایش شکل میگیرند. شوربختانه سیاستمداران به ویژه دیکتاتورها عاشق فیگورهای رویا و تخیل ما میشوند و آن گاه به رویای ما تجاوز میکنند؛ چه در کلام و چه در عمل. این هرگز قابل بخشش نیست، و آنها جامعه را به ورطهای میکشانند که دیر یا زود باید بابت این کجفهمی هزینههای سنگین بپردازد.
گلشیفته عزیز
کاری که شما کردید کار حرفهای شما بود، و بسیار قشنگ و موجز در بین بقیه هنرپیشگان درخشیدید، و آن حیای ایرانی را در حین رفتارتان به ما نشان دادید. من به عنوان یک همکار برای این بازی به شما تبریک میگویم و از شما حمایت میکنم. میخواهم بگویم خوشحال باشید، کاری مهم انجام دادهاید که جامعه هنری بعدها به شما افتخار خواهد کرد.
اسم من عباس معروفی است، با تمام طول و عرض و قد و قوارهاش، حالا محکم کنار شما میایستد تا هرگز احساس تنهایی و نومیدی به خودتان راه ندهید. نقشهایتان را همیشه دوست دارم.
با احترام
عباس معروفی
-------------------------------------------------------------- ................
پی نوشت:
جناب معروفی با این استدلال تان معروف تر شدید!
من قبلا فقط اسمتون رو شنیده بودم...اما خدا رو شکر الان با دیدگاههاتون هم آشنا شدم!
جناب معروفی بزرگ!
هنر یک ابزار است! وسیله است...هدف نیست...وسیله ای در اختیار انسان برای نشان دادن ارزشها،ایده ها،فرهنگها و...!
ساده تر می گم: هنر مثل یه چاقوئه! هم میشه باهاش هندونه برید و خورد هم می شه باهاش یه نفر رو کشت! حالا نمی شه گفت چون چاقوئه پس هر دو کار درسته (هم هندونه خوردن هم کشتن!)
عباس آقا!
اینکه میگن به کسی مربوط نسیت یه حرف کاملا نابخردانه است!
شما وقتی توی این مملکت بزرگ شدی..بالنده شدی...پا گرفتی و معروف شدی..دیگه متنعلق به خودت نیستی..نماینده یه جامعه محسوب می شی!
چه بخوای چه نخوای! جهانیان به تو به عنوان نماینده این ملت نگاه می کنن!
حق نداری کاری بکنی که احساسات این مردم رو جریحه دار کنی! به هیچ وجه چنین حقی نداری! این یک قاعده بسیار عقلی و مبرهنه!
جناب عباس آقای معروفی خوب بود گفتی از چادر متنفری! و الا اصلا معلوم نبود!
متاسفانه مشکل تاریک اندیشانی مثل شما این حرفها نیست!
دنیاست...دنیا!
جناب معروفی!
می دونی آزادی یعنی چی؟ بخدا نمی دونی!!!!!
خود کلمه آزادی محدود کننده آزادی است!! خود کلمه آزادی ضد آزادی است!
فرض کن من و تو توی یه اتاق 12 متری ساکن هستیم و هر دو آزاد! عقلا و منطقا 6 متر ماله منه 6 متر ماله شما..درسته! حالا شما که طرفدار آزادی هستی آیا اجازه می دی من به 6 متر شما تجاوز کنم! نه اجازه نمی دی! اما خوب اگه اجازه ندی من تورو متهم خواهم کرد که ضد آزادی هست! چون اجازه نمی دی من هر کاری دلم می خواد بکنم!!
پیشنهاد می کنم یا در خصوص مسایلی که تخصص ندارید اظهارنظر نکنید یا اگه می خواین افاضاتی داشته باشید اندکی از دینیای زیبای تخیلات شاعرانه خارج بشید و در سایر مسائل هم غور کنید!
اگه مثالهامو ساده گفتم خواستم بعدا تفسیر دیگه ازشون ندهید!
عباس جون!
خسته نباشی
--------------------------------------------
متنفرم از کسانی که آروغ روشنفکری می زنند
اما بویی از هنر نبرده اند!
قابل ذکر است که اقدام اخیر گلشیفته فراهانی در انتشار عکس کاملا برهنه خود اقدام تازه و عجیبی نیست...ایشان قبلا هم در فرانسه عکس بدون حجاب خود را در اختیار مجله س.ک.س ووگ نیز قرار داده بود
با عذرخواهی فراوان از خوانندگان فهیم و ارجمند در ادامه عکس برخی از فعالیتهای اخیر ایشان را در خارج از کشور قرار می دهم...تصاویری که در فضای اینترنت بسیار فراوان هستند!
گلشیفته فراهانی - فراهانی -گلشیفته - عباس معروفی - نامه عباس معروفی - golshifte farahani - farahani - golshifteh - عکس برهنه گلشیفته فراهانی - عکس لخت گلشیفته - فیگارو - مجله لوفیگارو - گلشیفته فراهانی - فراهانی -گلشیفته - عباس معروفی - نامه عباس معروفی - golshifte farahani - farahani - golshifteh - عکس برهنه گلشیفته فراهانی - عکس لخت گلشیفته - فیگارو - مجله لوفیگارو - گلشیفته فراهانی - فراهانی -گلشیفته - عباس معروفی - نامه عباس معروفی - golshifte farahani - farahani - golshifteh - عکس برهنه گلشیفته فراهانی - عکس لخت گلشیفته - فیگارو - مجله لوفیگارو - گلشیفته فراهانی - فراهانی -گلشیفته - عباس معروفی - نامه عباس معروفی - golshifte farahani - farahani - golshifteh - عکس برهنه گلشیفته فراهانی - عکس لخت گلشیفته - فیگارو - مجله لوفیگارو - گلشیفته فراهانی - فراهانی -گلشیفته - عباس معروفی - نامه عباس معروفی - golshifte farahani - farahani - golshifteh - عکس برهنه گلشیفته فراهانی - عکس لخت گلشیفته - فیگارو - مجله لوفیگارو -
تعدادی از رسانهها و سایتهای خبری در حمایت از انحلال خانه سینما بیانیهای صادر کردند.
متن این بیانیه بدین شرح می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
«صبغة الله ومن احسن من الله صبغة ونحن له عابدون»
تنها رنگ خدایى را بپذیرید. چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟ و ما منحصرا او را پرستش مى کنیم. (بقره- آیه 138)
خبر انحلال خانه سینما از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در واپسین روزهای هفته گذشته بازتاب های مختلفی را در پی داشت. متاسفانه در میان این سیل بازتاب ها شاهد عقده گشائی های سخیفی نسبت به نظام اسلامی و دولت بودیم که نشان از آتش زیر خاکستر به ظاهر آرام داشت.
مسئله انحلال خانه سینما به معنای تعطیلی سینما نبود که اگر چنین تصور شود، با تمام تلاش های جمهوری اسلامی در طول سه دهه برپائی جشنواره بین المللی فجر که هر ساله رو به بهبود است می توان خلاف آن را ثابت نمود.
بلکه مسئله انحلال تشکلی است که نه تنها به وظیفه اصلی خود که رسیدگی به امور صنفی سینما گران و بهبود کیفی و کمی سطح سینمای پایبند به فرهنگ و مذهب و ملیت ماست، نمی رسد. بلکه در کمال بی انصافی حامی و مدافع مخالفان و معاندان این مرز و بوم شده است.
ای کاش اهالی خانه سینما منصف می بودند و همانطور که توجهی به انقلاب و سینماگران انقلابی ندارند، به همان تناسب هم فضا برای بروز و ظهور اندیشه و رویکرد های معارض با انقلاب اسلامی ایجاد نمی کردند.
همانطور که رهبر حکیم و فرزانه انقلاب در دیدار با هنرمندان سینما و تلویزیون در تیرماه سال گذشته فرمودند:
" هنر نمایشى - بخش سریال و فیلم - امروز براى ما از همیشه مهمتر است. من به هیچ وجه یک نگاه مسامحى و گذرا و بارى به هر جهتى نسبت به تلویزیون ندارم. هنرهاى نمایشى خیلى مهمند؛ ابعاد تأثیرگذارى و فرهنگسازى هنرهاى نمایشى خیلى وسیع است و امروز ما به عنوان یک ملتى که چون زنده است، چون حرف دارد، چون احساس هویت و وجود میکند، پس دشمنهاى بزرگى هم دارد، مواجهیم با دشمنىهائى از راههاى مختلف، به شیوههای مختلف و از جمله به شیوهى استفادههاى هنرى و بیش از همه، هنر نمایش."
اگر دست انقلاب را در این مسیر پر فراز و نشیب مبارزه با استکبار جهانی نمی گیرید، لااقل پای انقلاب را نگیرند و سنگ راه نشوید.
چگونه انتظار دارید که حاکمیت تنها تماشاگر باشد و در حالیکه مشکلات صنفی اهالی نجیب سینما بیداد می کند و شما را در حال برگزاری جشن ها و گردهمایی های آنچنانی ببیند و دم بر نیاورد؟
جشن ها و گردهمایی هایی که با حضور عده ای خاص که غالباً ساکن مناطق خاصی از تهران هستند و خود را نماینده کل سینمای کشور دانسته و خود را منعکس کننده تمام دغدغه های ملت شریف ایران در سینما می دانند!
مردم ایران همانانی هستند که در حمایت از این نظام مقدس در سی انتخابات برگزار شده در کشور حاضر بودند و در سرما و گرما در صحنه ها حاضر بودند و عزیزانشان را در راه دفاع از این انقلاب تقدیم کرده اند. لطفا نگاهی به رفتار و آثار خود بیاندازید تا ببینید که تا چه حد از این مردم و دغدغه های آنها فاصله دارید؟
ای کاش به بیانات رهبر معظم انقلاب توجهی می کردید و لاقل به منافع ملی پایبند می بودید. منافع امروز ما چیزی جدای از انقلاب اسلامی نیست و اگر حامی انقلاب و ملت نیستید، پس لطفا روبروی آنها نایستید و فرصت خدمت به
اهالی سینما را از دیگران که قصد بهبود سینمای هم رنگ با فرهنگ و مذهب این ملت را دارند، دریغ نکنید.
امضا کنندگان این بیانه با تاکید بر پیگیری جدی مطالبات رهبر معظم انقلاب اسلامی نسبت به رویکرد انقلابی با حفظ هویت ملی در سینما، از اقدام انقلابی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حمایت خود را اعلام می دارند.
والسلام من اتبع الهدی
این بیانیه تاکنون به امضای این خبرگزاری ها و سایت های خبری رسیده است:
رجانیوز - مشرق - بولتن نیوز - خبرگزاری رسا - خبرگزاری شبستان - خبرنامه دانشجویان ایران - خبرگزاری دانشجو - شبکه خبری سینمای ایران - صراط - بیباک - 598 - شیعه آنلاین - البرز نیوز - آتینیوز - تعامل - عماریون - افق نیوز - ندای انقلاب - صداقت نیوز - کاج نیوز - همراهان نیوز - موسسه اطلاع رسانی تبیان - هنر نیوز