به گزارش رجانیوز، استقبال دانشجویان به حدی بود که قبل از برگزاری مراسم سالن پر از جمعیت شده بود و بخش قابل توجهی از دانشجویان تا پایان جلسه در اطراف سالن روی پا ایستاده بودند. ابتدا دانشجویانی که برای پرسش یا بیان نظراتشان ثبت نام کرده بودند، به بیان دیدگاههای خود پرداختند و سپس آقایان روان بخش، دبیر سیاسی هفته نامه پرتو سخن و عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی و زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران درباره موضوع فوق به مناظره پرداختند.
به نظر من موضوعی که انتخاب شده از موضوعات بسیار مهم و چالش برانگیز روز است. سوالات امروز دانشجویان هم نشان میداد که این موضوع از دغدغههای مهم دانشجویان است. همه ما مسلمانیم. بنابراین از بنده بهعنوان یک طلبه حوزه علمیه قم انتظار میرود که دیدگاههای اسلام را درباره این موضوع بیان کنم و بگویم درباره سیاست خارجی، نظر اسلام چیست. بهترین شخصیت در این سدههای اخیر که بتوان او را نماد تفکر اسلام ناب معرفی کرد، حضرت امام(ره) است. شاید عنوان «سیاست خارجی در اندیشه امام» این باشد که در میان علما و مراجع و بزرگان ما کسی که به طور جامع وارد این بحث شده و خودش نیز در مقام اجرا آن را به اجرا درآورده باشد ایشان است. لااقل به مدت 10 سال یک جامعه حکومتی را اداره کرده است بنابراین دلیل این که گاهی در بحث به بیانات ایشان استناد میکنم از این باب است که حضرت امام شخصیتی است مرجع تقلید و کارشناس دین. کسی را نمی شناسم که نسبت به کارشناسی ایشان در دین، تردیدی داشته باشد. حتماً آقای دکتر زیباکلام هم که در خدمتشان هستیم، این نکته را میپذیرند که همه کارشناسان دین در برابر کارشناسی سر تعظیم فرود میآورند (آقای زیباکلام با تکان دادن سرش موضوع را تأیید می کند) در بین مباحثم سعی خواهم کرد در فرصتی که در اختیارم قرار میگیرد به نقطه نظراتی که دانشجویان عزیز مطرح کردند نیز بپردازم. آقای زیباکلام هم انشاءا... به سؤالات مربوط به دانشجویان پاسخ خواهند داد. ما به نظرات دانشجویان احترام میگذاریم.
همان گونه که عرض کردم همه ما مسلمانیم و قرآن کتاب آسمانی ماست، پس باید ببینیم قرآن چه میگوید.
در سیاست خارجی باید نظر قرآن و سنت را موشکافی کنیم آن را ملاک قرار دهیم. ما نمی خواهیم دانشگاه را به حوزه علمیه تبدیل کنیم (ناظر به سؤالی که یکی از دانشجویان پرسیده بود که منظور از اینکه میخواهید علوم انسانی را اسلامی کنید چیست؟
آیا میخواهید دانشگاه را هم به حوزه علمیه تبدیل کنید؟!) معنای این که علوم انسانی باید مبنای اسلامی داشته باشد، همین است که ببینیم سیاست خارجی، معنایش چیست؟ چگونه باید آن را طراحی کنیم آن هم در کشوری که اسلامی است و اکثریت قریب به اتفاق آن مسلمانند. اگر شما به آیات قرآن و سیره پیامبر اسلام(ص) و امیرالمؤمنین(ع) که حکومتی علوی تشکیل دادند، مراجعه کنید، بسیاری از مسائل روشن میشود.
در قرآن کریم آیات زیادی وجود دارد که نشان میدهد هدف اصلی اسلام و پیامبر(ص) و ائمه(ع) هدایت انسانهاست. آنها به دنبال کشورگشایی و تشکیل یک زندگی مرفه برای خود و خانواده شان نبودند. هدف اصلی این بود که مردم را از ضلالت و گمراهی نجات بدهند. قرآن در سوره بقره میگوید این کتاب برای هدایت متقین آمده است (هدی للمتقین). بارها در قرآن این کلمه تکرار شده است که قرآن کتاب هدایت است. هدایت برای همه مردم است «هدی للناس» (بقره، 185)، «هدی للعالمین» هدایت برای همه عالمیان است. هذا بیان للناس و هدی و موعظه للمتقین (آل عمران، 138) این قرآن، بیان برای همه مردم است؛ فقط برای عربها و مسلمانها نیامده است. «هذا هدی» (جاثیه، 11) این هدایت است و کسانی که به آیات پروردگارشان کفر بورزند عذاب خواهند شد. ان هو الا ذکری للعالمین (انعام، 90) و ما هو الا ذکر للعالمین (قلم، 52). تذکر برای همه عالمیان است. درباره پیامبر خدا حضرت محمد(ص) آمده است: و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین (انبیاء، 107) تو را نفرستادیم مگر این که رحمت برای همه جهانیان باشد، تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا (فرقان، 1) خداوند قرآن را بر پیامبر نازل کرد که بیم دهنده همه جهانیان باشد. اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ (انعام، 19). این قرآن به من وحی شده است تا شما را نسبت به عواقب شوم کارهای خطا و گناهان بیم بدهم و هر کس که این سخن به او خواهد رسید (گرچه در عصر من نباشد هزاران سال بعد بیاید. قرآن برای همه انسانها و همه جهانیان است)
خوب.
این هدایتگری قرآن اگر برای همه جهانیان است ما مسلمانها و در رأس آن علما و بزرگان دین مکلف به اشاعه و ترویج فرهنگ قرآن هستیم که همه مردم دنیا را هدایت کنیم. در همین راستا امام عزیز(ره) فرمودهاند:
این نهضت ایران؛ نهضت مخصوص به خودش نبوده و نیست؛ براى اینکه اسلام مال طایفه خاصى نیست. اسلام براى بشر آمده است؛ نه براى مسلمین و نه براى ایران. انبیا مبعوثاند بر انسانها، و پیغمبر اسلام مبعوث بود بر انسانها. خطاب به ناس [است:] «یا أیّها الناس». ما که نهضت کردیم، براى اسلام نهضت کردیم؛ جمهورى، جمهورى اسلامى است؛ نهضت براى اسلام نمىتواند محصور باشد در یک کشور، و نمىتواند محصور باشد در حتى کشورهاى اسلامى. نهضت براى اسلام، همان دنباله نهضت انبیاست. نهضت انبیا براى یک محل نبوده است. پیغمبر اکرم اهل عربستان است؛ لکن دعوتش مال عربستان نبوده؛ محصور نبوده به عربستان؛ دعوتش مال همه عالم است. صحیفه نور، ج10، ص: 446
دقت کنید مبنای این سخن همان هدایت گری قرآن است، فرمایش امام(ره) همان فرمایش قرآن است. این که میگوییم فرمایشهای ایشان باید مبنا قرار گیرد، به همین دلیل است. امام در اینجا تصریح میکنند که سیاست خارجی چیست؟ انشاءا... من در بخش بعدی مواردی که ایشان در سیاست خارجی بر آن تأکید میکنند بیان خواهم کرد. مواردی که در قانون اساسی ما هم در بندهای 14، 15، 16، اصل سوم و اصول 152، 153 و 154 قانون اساسی تصریح شده است. مبنای آن همان سخنان حضرت امام است که برگرفته از قرآن و سنت می باشد.
در این بخش به نکته ای میپردازم که پاسخ به سؤالات دانشجویان هم باشد. برخی دوستان، انزوای جمهوری اسلامی را مطرح کردند و گفتند ما امروز در جهان منزوی هستیم و باید کاری کنیم که از انزوا خارج شویم! دوستان عزیز! دقت کنید. اینها حرف جدیدی نیست که فکر کنید تازه کسی آن را مطرح میکند. در زمان حضرت امام(ره) و ابتدای انقلاب هم مطرح بود.
امام(ره) میفرمایند:
«اینها مىگویند که ایران منزوى است، الآن هم مىگویند. مقصودشان این [است] که پیش ملتها منزوى است یا مقصود این است که پیش دولتها منزوى است؟ اگر مقصود این است که پیش ملتها منزوى است، خوب، بیایند تجربه کنند؛ چند تا اتومبیل بیاورند، یکى رئیس جمهور امریکا را تویش بنشانند، یکى هم رئیس صدر کذاى شوروى را بنشانند، یکى هم رئیس جمهور فرانسه را بنشانند، یکى هم ملکه انگلستان را بنشانند، یکى هم آقاى رئیس جمهور ما را، بروند توى جمعیت. اینها، این چندتا اتومبیل راه بیفتند توى جمعیتها در دنیا، ما نمىگوییم ایران، مىرویم در امریکاى لاتین، مىرویم در خود انگلستان، مىرویم در بلاد دیگر حتى بلاد غیر مسلمین، ببینیم که معامله مردم با این چند نفر سرکرده- فرض کنید که هست- چه جورى است. آیا معامله همان معاملهاى نیست که پاکستان با رئیس جمهور کردند؟
با آنها چى؟ با تخم مرغ و با چه تنفر از آنها پذیرایى مىکنند. اگر مقصود این است که پیش ملتها ما منزوى هستیم، خوب، بیایند ببینند قضیه را و اگر مقصود این است که پیش دولتها منزوى هستیم، امروز هیچ دولتى نیست که انتظار نداشته باشد که ایران به او یک نرمش نشان بدهد؛ امریکا اینطور است، شوروى اینطور است، فرانسه اینطور است، آنها منزوى هستند. این تبلیغات زیاد هى گفته مىشود. گفته مىشود و یک عده هم باور مىکنند. قبلًا البته باور زیاد بود، حالا در ایران باور کم شده است و یک عدهاى خودشان را به باور مىزنند و لیکن توده مردم دیگر این حرفهاى تبلیغاتى را باور نمىکنند.» صحیفه نور، ج19، ص: 482
امام در جای دیگر میفرمایند:«این که گاهى وقتها مىگویند که ایران منزوى شده است، مقصودشان چى است؟ مقصود این است که امریکا به ما [اعتنا] ندارد؟! امریکا هر آنى که ما دست به طرفش دراز کنیم صد مقابل او به ما بیشتر جواب مىدهد، ولى ما اعتنا به او نداریم و همینطور سایرین.» صحیفه نور، ج19، ص: 330
در آن زمان رئیس جمهور ما دکتر احمدی نژاد نبود. کس دیگری بود. کسی که بهعنوان نماینده جمهوری اسلامی به کشورهای دیگر سفر کند، مورد استقبال مردم قرار میگیرد. نگاه ملتها نسبت به جمهوری اسلامی این است.
مسؤولان ما در میان قلب ملتها جا دارند. رئیس جمهور ما امروز که به سازمان ملل میرود، ببینید چقدر در کانون توجه قرار میگیرد؟ اما دیگران وقتی میروند چندان به آنها اعتنا نمی شود.
نکته دیگر این که پیامبران هم وقتی میآمدند در ابتدا انزوا بودند و چند تا انسان فقیر و بی بضاعت اطراف آنها جمع میشدند. برخی به آنها میگفتند پولدارها اطراف شما نیستند و این را بهعنوان نقص پیامبران میگفتند چرا فقط چند آدم پابرهنه و فقیر اطرافتان را گرفتهاند و از سرمایه دارها و پولدارها خبری نیست؟ پیامبر اسلام(ص) هم ابتدا در انزوا بود و در غار حرا به تنهایی عبادت میکرد. سالها در شعب ابی طالب در محاصره اقتصادی و نظامی قرار داشت. پس از هجرت به مدینه، حکومت تشکیل داد و از انزوا خارج شد. آیا امروز پیامبر خدا(ص) در انزوا است؟! بیش از 1400 سال از رحلت ایشان میگذرد. امروز محبوب ترین چهره دنیا است. اینطور نیست؟ کسی که نهضتی را برپا میکند یک شبه درست نمیشود؛ بلکه کم کم و به تدریج به نتیجه میرسد.
حضرت امام(ره) نیز ابتدا به عراق تبعید شد و در انزوا قرار گرفت. سران نهضت در تبعید و زندان بودند. کم کم به پیروزی رسیدیم و امروز به فضل الهی پس از گذشت 31 سال تفکر و اندیشه امام(ره) جهانی شده است. در لبنان، عراق، افغانستان، مصر و حتی کشورهای اروپایی از امام(ره) به بزرگی یاد میشود. امروز اسلام شناسان دنیا کلاس امام شناسی میگذارند تا ابعاد وجودی امام را بیش تر بشناسند. تفکر امام در سازمان ملل مطرح شده است. چه کسی میگوید امام و انقلاب در انزوا است؟ حالا اگر چند کشور زورگو ما را به رسمیت نشناختند، آیا ما در انزوا به سر میبریم؟! ما هم آنها را به رسمیت نمی شناسیم. در میان ملتها جای بسی بلند و رفیع داریم و ان شاءا... طولی نخواهد کشید که امام و انقلاب بیش از پیش در دنیا مطرح خواهد شد (تشویق حضار)
زیباکلام: من هیچ وقت در مقالات و مصاحبههایم جمله ای از امام نقل نکردهام
زیبا کلام: به نام خدا و حضرت حق. خواهران و برادران عزیز! و تشکر از آقای دکتر داوریان رئیس محترم دانشگاه و تشکر از دوستانی که زحمت کشیدند مرا دعوت کردند نمی دانم بسیج بودند یا انجمن اسلامی، شیعه بودند یا سنی. به هر حال خیلی زحمت کشیدند و این زحمتها معمولاً نادیده گرفته میشود. خیلی عالی است که دومین کرسی های آزاداندیشی در این دانشگاه برگزار میشود ولی خدای ناکرده اگر حرف نابابی این جا زده شود آنوقت مصیبتش گریبانگر آقای داوریان میشود. این تشکر من از دکتر داوریان و دانشجویان صوری نبود. دوستان شما وقتی از من دعوت کردند، گفتند موضوع بحث «سیاست خارجی در اندیشه امام است». تا حدودی بحث روشن بود که در چه زمینهای است. من در طول 13 الی 14 سال گذشته در بسیاری از تشکلهای دانشجویان شرکت کردهام. 7 الی 8 مرتبه به مشهد آمدم. جاهای دیگر بماند.
عرف معمولاً این است که ابتدا من و روانبخش صحبت میکنیم و سپس دانشجویان سؤالاتشان را مطرح میکنند حالا این سبک هم بد نبود که ابتدا دانشجویان حرفشان را بزنند و بعد ما صحبت کنیم.
نکتهای که برای من بهعنوان استاد علوم سیاسی و کسی که در دانشکدهای هستم که حقوق، علوم سیاسی و روابط بینالملل سه رکن اساسیاش هستند، عجیب این بود که در دیدگاههایی که دانشجویان مطرح کردند، کمتر در باره سیاست خارجی صحبت شد، از جوراب چین و مسائل پس از انتخابات صحبت شد. مرحوم حضرت امام درباره فلان مسأله چه گفتند؟ درباره مستکبرین و مستضعفین چه گفتند؟ ما عقب مانده هستیم، پیشرفته هستیم. آپلو هوا کردیم، لیزر فرستادیم هوا. همه چیز گفته شد جز این که سیاست خارجی چیست و چه باید باشد.
خواهران و برادران! اینکه از امام نقل قول کنید، من هیچ وقت چه در تجمعات دانشجویی و چه در مقالات و مصاحبهها هیچ چیز از امام نقل نکردهام. ممکن است شما بگویید ضد ولایت فقیه و مرگ بر ضد ولایت فقیه. ولی محض اطلاع شما خیلی از شماها که در «ننو» و قنداق بودید، ما و دوستانمان در انگلستان اعلامیههای امام را پخش میکردیم. اسناد و مدارکش هم موجود است. افتخار هم کردیم و سالها برایش در زندان بودیم. اما چرا من از امام نقل قول نمیکنم و نمیگویم امام در فلان مسأله این مطلب را گفتهاند؟ برای اینکه اگر آن کسی که این کار را میکند فرصت طلبانه نباشد، عملش فرصت طلبانه است چرا؟ چون نمونهاش را در حوادث پس از انتخابات دیدیم؛ چند شب آقایانی را در تلویزیون آوردند که درباره مسائل روز صحبت بکنید و کلیپهایی از صحبتهای امام را پخش میکردند. مردم میگفتند عجب! پس امام این مطالب را گفته بودند.
هدف تمام این برنامه این بود که آن چه پس از اعلام نتایج انتخابات صورت گرفت، نفاق، فتنه و کفر بود. چون کلیپهایی که از امام آوردند دقیقا کلیپهایی بود که مربوط به زمان مشخصی مثل مرحوم آیها... منتظری یا سازمان مجاهدین بود که در سال 60 اعلان مبارزه مسلحانه کرده بودند و خوب مسلم است وقتی شما اینها را به خورد مخاطب میدهید، اینطوری برایش تداعی میکند که آنچه پس از 22 خرداد پیش آمده، شبیه همان داستان منافقین سال 60 بوده یا در خصوص همان بحرانی که برای مرحوم آقای منتظری به وجود آمد.
خواهران و برادران! این کاری که شما میکنید چه آگاهانه باشد چه ناآگاهانه، کار درستی نیست.
برای اینکه شما با انتخابی کردن حرفهای امام بزرگترین لطمه را به امام میزنید. من هم میتوانستم بروم نقلهایی از امام زمانی که درنوفل شاتو بودند بیاورم که در این سه ماه دهها و صدها خبرنگار و روزنامهنگار با ایشان مصاحبه کردندو تمامش در صحیفه نور موجود است. من روی این کار کردم؛
چون تز من درباره انقلاب اسلامی ایران بوده است. بیشترین و عمدهترین سؤالی که از امام میشد، این بود که نظام شما پس از موفقیت چیست ویژگیهای آن کدام است؟ با مخالفان چگونه رفتار میکنید؟ رأی مردم کجا قرار دارد؟ وضعیت زنان، اقلیتها، مخالفان، چپیها و مارکسیستها در این نظام چگونه است؟
بروید پاسخهای امام را بخوانید چرا شما امروز هیچ کدام از آنها را پخش نمیکنید؟ بنابراین انتخابی به سمت امام رفتن درست نیست؛ بلکه جفا به ایشان است. حالا این به قول علما و آقای روانبخش مقدمه واجب بود اما درباره سیاست خارجی، سیاست خارجی هر کشوری را منافع ملی آن تعریف میکند، سیاست خارجی کشور را اینکه امام(ره) 30 سال یا 40 سال پیش درباره فلان موضوع چه گفتهاند اصلا و ابدا تعریف نمیکند. این را خود امام گفتند و حالا کُد برایتان میآورم که کجاها گفتهاند. گفتند به استناد سخنان من کاری نداشته باشید؛ آن چه به خیر و صلاح مملکت و نظام و جمهوری اسلامی است بروید انجام بدهید. جملهای است معروف که هر دانشجوی سال اول علوم سیاسی و امور بینالملل میآموزد که هیچ کشوری نه دوستان همیشگی دارد و نه دشمنان همیشگی؛ عراق یک زمانی دشمن ما بود، امروز دوست ماست و ایضا کشورها و قدرتهای دیگر. هر کشوری یک چیز ثابت دارد و آن هم منافع ملیاش میباشد. اگر قرار است ما با چین متحد و دوست باشیم باید ببینیم منافع ملی ما چه میگوید؟ اگر قرار است ما با آمریکا دشمن باشیم باید ببینیم منافع منافع ملی ما چه اقتضا میکند و حسب منافع ملی برویم جلو. بعد از کشتار حجاج ایرانی در سال 1364(تذکر دانشجویان 1366) ببخشید 1366 امام فرمودند که اگر ما با حزب بعث و کفار بعثی هم کنار بیاییم با آل سعود و خاندان فهد کنار نخواهیم آمد. عین جمله امام است. بعد مسائلی پیش آمد و یکی از مسؤولین بلند پایه جمهوری اسلام روابط ایران و عربستان سعودی را به دو بال یک کبوتر معرفی کرد برای جهان اسلام. امثال دوستان شما که امروز آمدند و نقل کردند امام چنین و چنان گفتهاند، هنوز امام زنده بود که میگفتند ما اگر با صدام هم کنار بیاییم با آل سعود کنار نخواهیم آمد. بعد چی شد؟ امام تو دهنشون زد و گفت مصالح نظام اقتضا میکند که با آل سعود رابطه داشته باشیم. تا چندی قبل یکی از متحدان استراتژیکمان عربستان سعودی بود که اگر میخواستیم آن جمله را ملاک قرار دهیم نمیشد.
روانبخش: حفظ جایگاه پیامبر(ص) نیز به این نیست که مطلبی از ایشان نقل نکنیم
روان بخش: درباره فرمایشات آقای زیبا کلام دو سه نکته عرض میکنم و سپس همان بحث خودم را ادامه میدهم.
1. ایشان ادعا کردند که
2- گفتید دلیل اینکه نقل نمیکنید این است که ممکن است از سخن ایشان سوء استفاده بشود. برادر عزیزم! قداست و حفظ جایگاه پیامبر(ص) و ائمه(ع) به این نیست که پیامبر و ائمه را کنار بگذاریم و مطلبی از ایشان نقل نکنیم چون ممکن است شبیه سازی بشود و جایگاه آنها مخدوش گردد! باید هم مطالب آنها را درست نقل کنیم و هم سیره عملی آنها را بیان کنیم. دوای درد بسیاری از مشکلات ما همان نکته ای است که پیامبر و ائمه فرمودهاند یا روشی است که اتخاذ کردهاند منتهی باید درست و دقیق نقل شود نه اینکه قسمتی از آن را بیاوریم و قسمتی را نیاوریم. اصل اینکه میگویید کلام امام را نقل نکنیم مثل این است که کلام پیامبر و ائمه و امام معصوم(ع) هم نقل نکنیم! امام(ره) شخصیتی است که اسلام ناب در ایشان تجلی پیدا کرده و نماد آن هستند. می توانیم به روز مطلب از ایشان نقل کنیم منتهی درست و دقیق. مثل این که ما مستند کلامشان و عین عبارتشان را میآوریم و میخواهیم جنابعالی هم عین عبارت و مستند را بیاورید و قبل و بعدش هم مشخص کنید.
3- لطفاً مطالبی که شما از امام نقل کردید مستندانش را ارائه کنید. جملهای که از امام نقل کردید مربوط به «احمقها»، مشخص کنید که در این مورد بود یا مورد دیگری بود. لطفا دانشجویان تحقیق کنند که مربوط به همین مورد بوده یا جای دیگر.
4- اما نکته اساسی همان بحث مبنایی است که مطرح کردیم و بحث باید مبنایی باشد. البته بخشی از بحث آقای زیبا کلام هم مبنایی بود. مثلا اشاره کردند به آن بخش از کلام امام(ره) درباره آل سعود که زمانی فرمودند مکن است صدام را ببخشند ولی خاندان آل سعود را نبخشند. بعد از امام(ره) ارتباط ما با عربستان سعودی برقرار میشود و در حد سفیر ارتقا پیدا میکند و ارتباط حج و عمره نیز برقرار میشود. ببینید ایشان میگوید مصالح و منافع ملی مهم است و ما باید بر طبق آن عمل کنیم. آن روز مصلحت اقتضاء میکرد امام(ره) آن حرف را بزنند و روزی دیگر مصلحت اقتضاء بکند که ولی فقیه بعدی در زمان خودش اجازه بدهد ارتباط با عربستان برقرار بشود. مبنای این حرف چیست؟
من فکر میکنم اگر به یک بحث مبنایی برگردیم سؤال حضرت عالی هم خود به خود حل خواهد شد. احکام اسلام دو گونه است:
ثابت و متغیر. احکام ثابت تغییر ناپذیرند و هیچ کس نمیتواند آن را تغییر بدهد. نماز صبح دو رکعت است و کسی نمیتواند بگوید امروز حال دارم میخواهم چهار رکعت بخوانم، یک روز هم حال ندارم نخوانم.
ولی احکام ثانویه قابل تغییرند مثل غصب. کسی حق ندارد مکان را بدون اجازه اذن صاحبش تصرف کند چون غصب است. بدون اذن او حق ندارید وارد خانهاش بشوید. اما اگر فهمیدید بچه همسایه در حوض خانه در حال خفه شدن است و کسی هم نیست او را نجات بدهد، در اینجا بر شما واجب است قانون غصب را بشکنید، بدون اجازه وارد خانهاش بشوید و بچهاش را نجات دهید. یا خانمی در حال غرق شدن است. با این که دست زدن به نامحرم حرام است در اینجا بر شما واجب است تا حدی که کمتر تماس حاصل بشود اقدام کنید و او را از مرگ نجات بدهید. این حکم ثانوی اسلام است. یک وقت در روزنامهای نوشته بود که اگر خانمی در حال غرق شدن در دریاست، اسلام میگوید او را نجات نده، چون نامحرم است! بگذارید تا بمیرد! این حرف برای این است که از الفبای اسلام اطلاع ندارد.
در سیاست خارجی هم یک سری احکام ثابت داریم و یک دسته احکام متغیر، احکام ثابت مثل «او فوا بالعقود»: به عهد و قرارداد خودتان پایبند باشید. پس از پذیرش قطعنامه، فرماندهان خدمت امام رفتند و گفتند امروز آنقدر نیرو به جبهه آمده که میتوانیم بصره را آزاد کنیم و تا بغداد هم پیش برویم. امام ره فرمودند خیر، این یک معاهده و قرارداد بود که پذیرفته شد، دیگر حق حتی شلیک یک گلوله هم ندارید. این همان امامی بود که میفرمود جنگ جنگ تا پیروزی. قاعده نفی سلطه، کفار حق سلطه بر مسلمانان را ندارند. «ولن یجعل الله للکافرین علیالمؤمنین سبیلاً» حفظ استقلال، عدالت در روابط بینالملل، تحقق صلح جهانی، توسعه توحید و ادیان و معنویت، برادری اسلامی، تعهد به وحدت امت اسلامی، همین اصول ثابت سیاست خارجی ما هستند. نه بر کشوری سلطه پیدا میکنیم نه میگذاریم که بر کشور ما سلطه پیدا کنند. نه به دیگران ظلم میکنیم و نه اجازه میدهیم به ما ظلم کنند و حتی اجازه نمیدهیم به دیگر کشورها هم ظلم بکنند تا آنجا که قدرتش را داشته باشیم مگر این که قدرت نداشته باشیم. اینها اصول ثابت ماست. همه اینها مبنای دینی و اسلامی دارد، آیات و روایات زیادی در این رابطه هست. پیامبر خدا(ص) فرمودند: «من اصبح ولم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم» هر کس صبح کند و به امور مسلمانان اهتمامی نداشته باشد مسلمان نیست. ما مسلمانیم و وظیفه داریم از مسلمانان دفاع کنیم. البته تا جایی که قدرتش را داشته باشیم اجازه نخواهیم داد سلطه گران بر آنها سلطه پیدا کنند. یک سری هم احکام متغیر و غیر ثابت یا ثانویه و حکومتی دارید که رهبر عزیزمان در سه کلمه بیان کردند فرمودند: راهبردهای نظام براساس حکمت، عزت و مصلحت است. امور ثابت ما تغییر ناپذیر است ولی راهبردهای ما بر اساس این اصل ممکن است تغییر کند. مصلحت یعنی هزینه و فایده که این کار هر کسی نیست، کار رهبری نظام است
. سیاست های کلی نظام را بر طبق قانون اساسی شخص ولی فقیه و رهبر کشور تعیین میکند. البته با مشورت مجمع تشخیص مصلحت نظام و مشاوران عالی که دارند، در سیاست خارجی تصمیم میگیرند. این میشود مصلحت که با تشخیص ایشان انجام میشود. آنچه جنابعالی درباره ارتباط با دولت عربستان مثال میزنید در همین راستا میباشد. این از اصول ثابت نیست که ما باید با عربستان سعودی همیشه قهر باشیم. ممکن است امام بفرمایند من آل سعود را نمیبخشم و هرگز هم او را نبخشیده باشد؛ ولی معنایش این نیست که برای همیشه این ارتباط قطع شود و حج و عمره مردم هم تعطیل باشد. یا عراق که مثال زدید. اصلا موضوع عوض شد؛ چون رژیم بعث متلاشی شد و دولت دیگری آمد. پس گاهی موضوع عوض میشود و گاهی مصلحت ایجاب میکند. ولی آنچه مهم است این است که تشخیص این هزینه و فایده کار رهبری است. اوست که باید تشخیص بدهد. خود امام هم طبق یک اصل ثابت فرمودند پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت آسیبی نرسد. این تصمیم ارتباط مجدد با عربستان سعودی هم خود امام نگرفتند، بلکه مقام معظم رهبری، یعنی خلف صالح امام و ولی فقیه زمان، گرفتند. پس بحث اصلی این است که حکمت و عزت و مصحلت را جزو راهبردهای نظام در نظر بگیریم و اصول ثابتمان را در سیاست خارجی حفظ کنیم. کسی که آن تدبیر و حکمت را دارد همان ولی فقیه زمان است.
البته راجع به اسرائیل هرگز ارتباط بر قرار نخواهیم کرد آفریقای جنوبی هم تا رژیم آپارتاید حاکم بود رابطه بر قرار نکردیم تا این که رژیمش عوض شد. اسرائیل هم انشاءالله طولی نخواهد کشید تا چند سال آینده رژیمش عوض میشود و فلسطینیها حاکم میشوند، آن وقت با آنها ارتباط برقرار میکنیم. ملک عبدالله هم چند روز پیش، از این سرنگونی خبر داد و خودشان هم میدانند که ناقوس مرگشان به صدا در آمده است و در شرف نابودیاند.
اما راجع به موضوع مک فارلین و ارتباط با هاشمی رفسنجانی فرمودید، اطلاعات شما به عنوان استاد علوم سیاسی شاید بیشتر باشد. خوب است که مقداری بیشتر برای دانشجویان تبیین بکنید. ولی بفرمایید آیا هاشمی رفسنجانی حق داشته است بدون نظر امام(ره) و نظر مجلس این کار را انجام بدهد؟ و آیا کسی حق ندارد سؤال بکند که چرا این کار را کردهای؟ آیا رسیدن به پیروزی به هر قیمتی؟ و این که آیا امام میخواست جنگ پیروز بشود گر چه در پشت صحنه با آمریکا رابطه برقرار کنیم؟ آیا مسأله این بوده است؟ البته وقتی مسأله لو رفت آقای هاشمی زرنگی کرد و در روز 13 آبان آمد این مسأله را افشا کرد و موجب خودکشی مک فارلین شد ولی این که آیا این کار آیا باید میشد یا نه باید جای دیگری بنشینیم بحث کنیم.(تشویق حضار)
زیباکلام: قبول دارم که سیاست خارجی اصول ثابت و متغیر دارد
زیبا کلام: آقای روانبخش درست میگویند. یک سری احکام است که ثابت است و فکر نکنم اگر قانون اساسی هر کشوری را مطالعه کنید در آن نوشته باشد که ما طرفدار سلطه هستیم. اگر بتوانیم دیگران را تحت سلطه خود میآوریم، اگر نشد در زیر سلطه دیگران در میآییم. آن چیزی که ایشان میگویند بدیهی است. وفای به عهد، زور نگفتن به دیگران، همه بدیهی هستند. اشکال از آنجا شروع میشود که چگونه میخواهیم آن را پیاده کنیم. مثلا حفظ استقلال. بارها ایشان گفتهاند استقلال خوب است ولی شما چرا در برابر کشتار مسلمانان در چین سکوت کردهاید؟ (تشویق حضار) روانبخش: کشتار مسلمانان چین کفزدن دارد؟ زیبا کلام: کف زدند برای سیاستهای شما که این قدر منسجم عمل میکنید. من در روزنامه اعتماد ملی یادداشتی نوشتم زنده باد «کراوات طیب رجب اردوغان» که روزنامه آن را تبدیل کرده بود به «سیاست ترکیه»؛ چون اردوغان که کراوات میزند آمریکایی هم هست. لاقل آنقدر معرفت داشت که سفیر چین را احضار و به او اعتراض کند که چرا مسلمانان چین را میکشید؟ ما در برابر کشتار مسلمانان چین و چچن کدام اعتراض را کردیم؟ من آن را خوب میفهمم. این همان منافع ملی است که دارد دیکته میکند. حالا اینکه این منافع ملی توسط حکومت وقت درست تشخیص داده شده، بحث دیگری است. چرا وقتی چینیها مسلمانان را میکشند ما لال میشویم؟ دلیلش واضح است. برای اینکه از فرق سرتا نوک پا ریشمان گروی چینیهاست.
به خاطر بحث هستهای و مسائل دیگر نمیتوانیم به آنها از گل بالاتر بگوییم. مصالح و منافعی هست که در خصوص چین و روسیه باید رویمان را آن طرف کنیم. من میتوانم نقل قولی از امام بیاورم که اگر مسلمانی دید مسلمانی را میکشند و هیچ چیز نگفت اسلامش به درد نمیخورد. من میتوانم بفهمم در برابر چین و روسیه کوتاه میآییم و در خصوص مک فارلین هم شما بگویید بدون اطلاع امام و مجلس بوده و چرا آقای هاشمی این کار را کرده است. من جواب نمیدهم که ماجرای مک فارلین چه بوده است. اتفاقا مورد ظلم قرار گرفتن آقای هاشمی پس از فوت امام شروع شد.(کفزدن حضار)
روانبخش: شما هم از رضاشاه حمایت می کنید هم آقای هاشمی. شباهت این دو نفر چیست؟
روانبخش:تشکر میکنم که آقای زیبا کلام آن بحث مبنایی را پذیرفتند. درست است. دقیقا همینطور است. در سیاست خارجی، ما اصول ثابتی داریم که به هیچ وجه قابل تغییر نیست ولی راهبردهایی داریم که ولی فقیه طبق قانون اساسی در هر زمان تعیین میکند براساس عزت، حکمت و مصلحت است. همان گونه که شما اشاره کردید ممکن است در زمانی مصلحت اقتضاء بکند براساس هزینه و فایدههایی در یک جا موضوع تندتری بگیرد و یک جا موضع کندتری. ما در جهانی زندگی میکنیم که قطعا دشمنان قسم خوردهای داریم. محیط دربسته و سربستهای نیست. هزاران برنامه مینویسند تا ما را به یک تصمیمی برسانند. اگر بنا بود آن ما در همان چالهای که برایمان کندهاند بیفتیم نشانه حکمت نبود.
هبر ما یک رهبر حکیم و مدبر است و براساس حکمت کارها را جلو میبرد. دقیقا میفهمد که الان چه برنامهای چیدهاند، با هوشیاری و تدبیر کشور را جلو میبرد. یک روز جنگ عراق و آمریکا(جنگ نفت) راه میاندازند. برخی دوستان اصلاح طلب شما به رهبری میگویند صدام خالدبن ولید شده، باید برویم از صدام در مقابله با آمریکا حمایت کنیم. آقا فرمودند: من نه صدام را خالدبن ولید میدانم و نه این جنگ را جنگ اسلام و کفر، موضع ما موضع بی طرفانه است.
گفتند: مسلمانان عراق را دارند میکشند، شما دخالت نمیکنید؟ فرمود: خیر، دخالت نمیکنیم.
میداند این چالهای است که میخواهند ملت مسلمان ایران را هم وارد آن کنند و سر ببرند. رهبر هوشمند کسی است که در اینجا در بازی صدام و آمریکا نیفتد. لذا در دوره 20 ساله رهبری مقام معظم رهبری مهمترین بحرانهای منطقهای به وجود آمد ولی کشور ما سالم ماند. این نشانه حکمت و تدبیر است. وقتی آمریکا در صدد صدور قطعنامههای متعدد علیه ایران در شورای امنیت است و روز به روز در صدد تشدید آنها است، نیاز به رأی چین هم دارد تا آن را وتو نکند، جریانی در چین راه میاندازند، رهبر آن حرکت آقای دالایی لاما چند روز بعد در کاخ سفید با بوش بستنی خوردند. مدتی بعد هم با اوباما در همانجا فالوده. همان آقایی که روزنامه اعتماد ملی وقتی منتشر میشد مصاحبهای مفصلی از او با عکس بزرگ درج کرد.
آیا ایران بیاید از این حرکت و این آقا حمایت کند؟! معلوم است که بازی سیاسی است. البته در حد تذکر که دولت ترکیه داد ما هم دادیم ولی بنا نیست بهخاطر کار دالایی لاما رابطهمان را با چین قطع و به آنها قشونکشی کنیم و در برابر آن بایستیم و آمریکا در این میان بهرهاش را ببرد. این همان مصلحتی است که اقتضا میکند (البته اصولمان را هرگز زیر پا نمیگذاریم). نمونه آن را در فقه داریم. در کتب فقهی ما آمده است که اگر در میدان جنگ، کفار عدهای از مسلمانان مثلاً 500 نفر را اسیر کردند و آنها را سپر انسانی قرار داده و به ما حمله میکنند و جلو میآیند، در این شرایط چه باید کرد؟ اگر ما شلیک کنیم ابتدا مسلمانان کشته میشوند؛ اگر شلیک نکنیم آنها میآیند مسلمانان را قتلعام میکنند و خاک کشور اسلامی را نیز میگیرند. در اینجا فقها میگویند باید آن گروه 500 نفر را بکشید و پول خونشان را هم از بیتالمال داد. چارهای نیست؛ چون اگر کشته نشوند همه مسلمانها کشته میشوند و کشور اسلامی از بین میرود. این همان مصلحت است. حالا برخی انتظار دارند خودمان را در چاهی که آمریکا برای ما کنده است بیندازیم! یا گاهی میگویند آقا! شما که وقتی یک مسلمان سنی در فلسطین کشته میشود، آن همه داد و فریاد میزنید، چرا وقتی که در پاکستان شیعیان را میکشند صدایتان در نمیآید؟ خون مسلمان سنی در فلسطین رنگینتر از خون شیعه پاکستانی است؟!
وقتی در قانون اساسی ترسیم سیاستهای کلی را به عهده رهبری نظام گذاشتهاند، برای همین است. دشمن 31 سال است میخواهد ما را وارد جنگ شیعه و سنی بکند. شما فکر میکنید جنگ شیعه و سنی که در پاکستان شروع میشود اگر ایران از شیعه حمایت کند این جنگ به ایران و افغانستان و عراق و... نمیکشد؟ این همان انگلیس و آمریکا هستند که میخواهند آتش جنگ را برافروزند. ما نمیتوانیم در جنگی که انگلیس و آمریکا محرک آن بودهاند و مسلمانان را به جان هم انداختهاند طرف یکی از آنها را بگیریم. کار ما این است که اولاً نگذاریم این جنگ آغاز شود و اگر شد برویم با سران دو طرف رایزنی کنیم و آتش جنگ را خاموش کنیم؛ نه اینکه طرف یکی از آنها را بگیریم.
در موضوع یمن هم ما موضعی بیطرفانه گرفتیم و مقام معظم رهبری در پیام حج سال گذشته فرمودند برادرکشی در یمن باید متوقف بشود و بحمدا... متوقف شد.
اما در ماجرای فلسطین موضوع متفاوت است. یک طرف مسلمانان هستند و طرف دیگر یهود صهیونیست خونآشام است. موضعگرفتن ایران در اینجا بسیار عالی است؛ چرا که علاوه بر انجام وظیفه، موجب وحدت جهان اسلام میشود. ما در هر کجای دنیا که برویم، وقتی موضوع شیعه و سنی مطرح میشود میگوییم بهترین مدافع مردم فلسطین و مسلمانان غزه در دنیا کیست؟ هنگام قتل عام غزه، مصر مرزها را بست و عربستان سکوت کرد و حتی به اسرائیل کمک مالی کرد، تنها کشوری که دادش بلند است و حمایت کرد جمهوری اسلامی است که موجب پیروزی غزه در جنگ 22 روزه شد. همه دنیا به این اعتراف دارند و خود فلسطینیها هم شکرگزارند. آقای اسماعیل هنیه، نخستوزیر غزه، سال پیش در آستانه روز قدس به مقام معظم رهبری نامه نوشت که امیدوارم من و احمدینژاد به زودی پشت سر شما در بیتالمقدس نماز خواهیم خواند. آنجا مسأله فرق میکند.
پس مسأله این نیست که خون مسلمان چینی با فلسطینی متفاوت است. مسلمان، مسلمان است و خون او باید حفظ شود. از هر مظلومی در هر کجای دنیا باید دفاع بشود ولی حواس ما باید جمع باشد تا در چاهی که دشمن برای ما میکند نیفتیم و این یعنی حکمت و مصلحت (تشویق ممتد حضار)
اما در موضوع مک فارلین که جنابعالی از مظلومیت آقای هاشمی پس از امام دفاع میکنید و بغض هم گلویتان را گرفت. من خدمت شما ارادت دارم ولی دیدم یک وقتی در تلویزیون از رضاشاه هم دفاع میکردید (کف زدن حضار) لطفاً بفرمایید وجه مشترک این دو چیست؟ (کف زدن حضار) شاید نقطه مشترکی در آنها وجود داشته باشد (کف زدن حضار) آقای هاشمی از چهره های انقلاب بودهاند و امام هم تعریفهایی درباره ایشان داشتهاند ولی امام فرمودند میزان وضع فعلی افراد است (تشویق حضار)
امروز هم سیاست خارجی ما (برای اینکه از بحث فاصله نگیریم) توسط رهبری نظام تنظیم میشود. آقای هاشمی هم باید در برابر قانون اساسی و رهبری و امام تسلیم باشد، مواضع آنچنانی و نامه کذایی و بحثها موجب مظلومیت نیست بلکه اگر من همان اندازه که اطلاع دارم مواضع ایشان را که برخی از آنها را آقای ریشهری در کتاب سنجه انصاف آورده و مواردی که آقای هاشمی نسبت به امام(ره) تعرض کرده و ما در هفتهنامه پرتو هم چاپ کردیم بخوانید، آنوقت خواهید فهمید که امام مظلوم است یا ایشان؟! (تشویق ممتد حضار)
وضع آقای هاشمی از 22 بهمن 57 تا زمانی که امام زنده بودند همه قابل بحث است. در موارد منفی و مثبت نقش ایشان روشن است. موضع امام و دیدگاه ایشان هم در مورد آقای هاشمی واضح است. تنها کسی که امام به هنگام سوءقصد به ایشان قربانی برایش
من خیلی دردم آمد که آقای روانبخش گفتند شما هم از رضا شاه دفاع میکنید، هم از آقای هاشمی؛ پس فردا ممکن است از شمر و حرمله هم دفاع کنید. روانبخش: من نگفتم از شمر وخولی دفاع میکنید.
زیباکلام: خیلی من را درد آورد. من حالا میخواهم بگویم که چرا من از رضا شاه دفاع میکنم. اینها باید گفته شود. چون معلومات روانبخش در حدی است که دالایاما را مسلمان میداند. (کف زدن جمعی از حضار)
روانبخش: من نگفتم مسلمان است، گفتم رهبر آن حرکت و جریان است.
جمعی از دانشجویان: روانبخش نگفت مسلمان است.
زیباکلام: بحث درباره مسلمانان چین بود و ایشان گفت رهبرش رفت با اوباما نشست و چای شیرین خورد.
اعتراض دانشجویان: نخیر! این طور نگفتند.
زیباکلام: بسیار خوب نگفتند، باشد، اما درباره رضا شاه من در تلویزیون گفتم ایرانی که ما به آن افتخار میکنیم به پرچم سه رنگش، به آبهای نیلگون خلیج فارسش، از ارس تا کجا، مدیون دو چهره در دوران معاصر است که اگر نبودند ایران به شکل فعلی وجود نداشت. این دو چهره از قضای روزگار هردو بسیار منفور هستند. یکی ضرب شمشیر آقا محمد خان قاجار و دیگری چکمه های رضاخان. این دو ایران را حفظ کردند، ایران را یکپارچه کردند و ایرانی که ما امروزه میشناسیم مدیون تلاشها و پایمردی های این دو نفر است.
یکی از دانشجویان: رضا قلدر؟!
زیباکلام: بله رضا قلدر، رضا پالان دوز، رضا نوکر، رضا انگلیسی، هرچه شما بگویید. بعد از انقلاب مشروطه کشور دچار بحران شد. مشروطه خواهان نتوانستند نظام قبلی را کاملاً از بین ببرند، هم مشروطه بود و هم استبداد قاجار، زمانی که کودتای سوم اسفند 1299 اتفاق افتاد، وضعیت کشور را برای شما ترسیم میکنم. مقارن کودتای رضاشاه من از چابهار وارد میشوم و یک دور اطراف کشور میزنم. از چابهار وارد میشوم. استان سیستان و بلوچستان دست بلوچها بود یعنی حکومت مرکزی که در تهران بود هیچ قدرتی در آن منطقه نداشت.
از سیستان که بالاتر میآییم میرسیم به خراسان. داخل مشهد دست مرحوم محمدتقی خان پسیان بود که در مقابل حکومت مرکزی قیام کرده بود. بیرون شهرها دست ترکمنها بود.
بعد میرسیم به گیلان و مازندران که دست میرزا کوچک خان جنگلی بود و عمال جنگلی بودند عملاً خرجشان را از تهران جدا کرده بودند، پرچمشان را هم درست کرده بودند.
اسمش را جمهوری سوسیالیستی ... گذاشته بودند. از گیلان و مازندران که عبور کنیم میرسیم به آذربایجان که دست مرحوم شیخ محمد خیابانی و فرقه دموکرات بود و مدتها بود که خرجش را از حکومت تهران جدا کرده بود. میآییم پایین، میرسیم به کردستان که عملاً آذربایجان غربی و کردستان دست اکراد بود، از کردستان وقتی پایین تر میآییم میرسیم به خوزستان که دست شیخ خزعل بود پایتختش هم «محمره»! خرمشهر بود. این دیگر، بهطور رسمی از ایران جدا شده بود یعنی شیخ خزعل، عدلیه و همه چیزهای دولتی را فرستاده بود تهران. میماند کرمان، فارس، اصفهان که دست بختیاریها و قبایل و عشایر بود. تنها جایی که برای حکومت مرکزی مانده بود، تهران بود.
در چنین زمانی تمام نخبگان کشور، تمام آن هایی که درد ایران را داشتند به این نتیجه رسیده بودند که کشور یک قدرت مرکزی نیرومند میخواهد و الا عملاً ایران از بین رفته. مصدق السلطنه و مرحوم مدرس، کازرونی و سلیمان میرزا اسکندری تمام شان صرف نظر از این که مخالف یا موافق مشروطه بودند، یا بی دین بودند یا با دین بودند، به این نتیجه رسیده بودند که باید یک حکومت مرکزی مقتدر و نیرومند وجود داشته باشد. یک عده ای رفتند به دنبال قرار داد 1919، که با کمک انگلیس و این قرار داد این دولت نیرومند به وجود بیاید. بنا به دلایلی نشد تا نهایتا چند ماه بعد کودتا اتفاق افتاد و شما خیلی شنیدید که رضاخان نوکر انگلیسها بوده ولی من این را به شما بگویم زمانی که کودتای 29 اسفند داشت کودتای رضاشاه و سیدضیاء طباطبایی اتفاق میافتاد، روح دولت انگلیس هم در جریان نبود که این کودتا دارد اتفاق میافتد. خداوند به من عمری بده، گیر و گور پیدا نکنم و لال نشوم.(تشویق جمعی از حضار) اما رضاخان کودتا کرده ظرف چهار سال اول حکومت رضاشاه کشور را با شجاعت با شهامت، پایمردی کشور را دو مرتبه متحد کرد.
شیخ خزعل، اسماعیل خان، میرزا کوچک خان، محمد تقی خان پسیان و ... را درب و داغان کرد و کشور را دو مرتبه متحد و یکپارچه کرد. در مقطع بعدی مدرس، سلیمان میرزا اسکندری، مجلس چهارم به او کمک کردند، چون کار میکرد، چون امنیت و اقتصاد را به کشور برگرداند.
چند تن از دانشجویان: ما باید از رضا شاه حلالیت بطلبیم؟!
زیباکلام: آری! من دارم تاریخ را میگویم، در عین حال رضا شاه درست است که یکپارچگی کشور، امنیت، دانشگاه، راه آهن، بیمارستان، ثبت احوال، دادگستری، ارتش آورد، در زمان کودتا فقط 14هزار نفر قشون قذاق بود. زمانی که رضا شاه از کشور خارج میشد 120 هزار نفر بودند، نیروی هوایی، دریایی و زمینی داشت؛ اما ما آمدیم گفتیم هرچه رضاخان کرده انگلیسها گفتند و در جهت مصالح و منافع انگلیسها بوده.
در یکی از کارهایی که من کلاس تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی میکنم این است که از دانشجوهایی که معتقدند کارهای رضاشاه را انگلیسها میگفتند، میگویم یکی یکی نام ببرید ببینیم چه نفعی برای انگلیسها داشته. راه آهن چه نفعی برای انگلیس داشته مگر این که در علوم سیاسی بدبخت که داریم بگوییم انگلیسها با رمل و اسطرلاب آیینهبینی و کفبینی مملکت داری میکردند.(تشویق جمعی از حضار)
برای اینکه راه آهن ایران حدود 10 سال قبل از جنگ جهانی کشیده شده. مگر اینها رفته باشند با طالع بین صحبت کرده باشند که بفهمند 10 سال دیگر جنگ جهانی میشود، بعد آلمان موفق میشود اروپا را بگیرد، بعد میرسد به اتحاد شوروی، آن زمانگیر میکند، بعد انگلیسها مجبور میشوند از جنوب ایران کمک بفرستند به شوروی. آن وقت انگلیسیها میگویند خاک بر سر این علوم انسانی که ما داریم که یک چنین نظریه پردازی هایی را به عنوان تاریخ کردهایم در ذهن شما.(تشویق حضار)
روانبخش: واقعا در 4 دقیقه باقی مانده مشکل است این همه مطلب را پاسخ داد ولی سعی میکنم. آقای زیبا کلام که وظیفه خودشان میدانند همیشه از رضا شاه دفاع کنند، خوب است نظر اساتید دیگر را هم بخوانند. کتاب تاریخ سیاسی معاصر، نوشته جلالالدین مدنی را مطالعه کنید. نقش رضاشاه مشخص میشود که خادم بود یا خائن. البته کسی منکر این نیست که ممکن است هر کس در مقامی که قرار میگیرد، خدمتی هم کرده باشد. کسی نمی گوید مثلا فلانی اینجا جاده کشید یا نکشید. صدام هم در کشورش شاید خیلی جاها خدمت کرده باشد. پل و فرودگاه ساخته، حالا درست است بگوییم صدام منجی عراق بود؟ باید ببینیم جهت گیری حرکت در چه سمتی بود. باید دید رضاخان در آخر، کشور را تحویل چه کسی داد؟ غیر از این بود که کشور را تحویل انگلیسیها و آمریکاهایی داد که ما بدون اجازه سفیر آمریکا نمیتوانستیم آب بخوریم. یک هواپیمای جنگی بدون اذنشان
این که شما فرمودید ایران مدیون دو چهره معاصر است. که اتفاقاً هر دو هم خائناند خ
وب شد. آقا محمد خان قاجار که در کشتن و چشم در آوردن استاد ماهری بود و رضاخان قلدر را اسم بردید که با کودتا سر کار آمده بود. من تعجب میکنم اینها چطور با شعار دموکراسی تان میسازد. از یک طرف از دموکراسی دم میزنید و از طرف دیگر از آقا محمدخان قاجار جنایتکار و رضاشاه قلدر که با کودتا سرکار آمد حمایت میکنید (تشویق حضار)
تمام اینها را دشمن آمد گرفت رفت تا کنار شوش آمد مستقر شد. چه کسی کشور را نجات داد و نگذاشت یک وجب خاک این کشور دست عراق بماند؟ حتی رفتند فاو عراق را هم گرفتند(تشویق ممتد حضار)
غلامحسین الهام میگوید:معتقدم که حوادث اخیر مربوط به دوره بعد از انتخابات نیست، ریشه قضیه از جریانی نشأت میگیرد که به دنبال تغییر محتوای نظام است و با نگاهی به عقب باید این مسائل را در اواسط دوره سازندگی ریشهیابی کرد.
غلامحسین الهام در سایت شخصیاش مصاحبه منتشر نشده خود با ویژهنامه نوروزی خراسان با عنوان "آنها که میلیونها لوح فشرده در تخریب احمدینژاد توزیع کردند یک لوح هم در دفاع از خودشان توزیع میکردند " را منتشر کرده است.
بر اساس این گزارش، سایت الهام در ابتدا توضیحاتی درباره علت چاپ نشدن این مصاحبه ارائه و سپس متن کامل این مصاحبه را درج کرده است.
در این توضیح آمده است: " از حدود یکماه قبل خبرنگار محترم روزنامه خراسان درخواست مصاحبه با جناب آقای دکتر الهام را برای ویژه نامه نوروزی این روزنامه داشته و بدلیل اشتغالات ایشان برای تنظیم وقت مصاحبه پیگیریهای مکرری نیز انجام دادند تا اینکه این مصاحبه روز سوم اسفند 88 با طرح سوالات صریح و چالشی انجام شد و متعاقب آن اصلاح و غلط گیری مصاحبه نیز صورت پذیرفت. در اقدامی خلاف اصول اخلاقی و مذهبی و عرف حرفه ای روزنامه نگاری وپس از آنکه ویژه نامه نوروزی روزنامه خراسان امروز در دسترس عموم قرار گرفت شاهد عدم درج مصاحبه بودیم و پس از پیگیری خبرنگار محترم با عذرخواهی شدید و ابراز تاسف از این اتفاق، علت آنرا مخالفت شدید شخص جناب آقای مسیح مهاجری مدیر مسوول روزنامه جمهوری اسلامی و رییس هیئت امنای روزنامه خراسان با درج مصاحبه جناب آقای دکتر الهام و حذف آن در آخرین لحظات چاپ ویژه نامه بوده است .
این در حالی است که همواره و از جمله در این مصاحبه موافقت جناب آقای دکتر الهام با انجام مصاحبه اختصاصی با یک رسانه ، منوط به درج کامل متن مصاحبه بوده است. با ابراز تعجب از سعه صدر مدیر مسوول روزنامه جمهوری اسلامی که اکنون به روزنامه خراسان نیز گسترش یافته است ، متن کامل پرسشهای خبرنگار روزنامه خراسان و پاسخهای دکتر الهام را که بیشتر درباره حوادث پس از انتخابات بوده است تقدیم می داریم. "
- به نظر شما ریشه اتفاقات بعد از انتخابات دهم در کجا بود؟
معتقدم که این پدیده مربوط به دوره بعد از انتخابات نیست، ریشه قضیه از جریانی نشأت میگیرد که به دنبال تغییر محتوای نظام است. با نگاهی به عقب باید این مسائل در اواسط دوره سازندگی ریشه یابی کرد. در واقع شکلگیری کارگزاران سازندگی از بطن دولت و تلاش برای ماندگاری یک طیف فکری در قدرت کلید این جریان است. اگر سابقه را مرور کنیم خواهیم دید کارگزاران این جریان میخواستند گردش قدرت را محدود کنند. بحث دائمی شدن ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و عبور از محدودیتهای قانون اساسی برای کنترل قدرت نبض این حرکت بود. این مسأله میتوانست انحراف بنیادین ایجاد کند، این مسأله مهار شد و نقش اصلی در رفع این قانونشکنی هم بر عهده رهبری بود. گام بعدی کنترل و سایه افکندن بر روند کنترل قدرت در قوه مجریه است که با شکلگیری جریان دوم خرداد دنبال شد، این موضوع در دو قالب دنبال شد: یک قالب تقلب گفتمانی و یک قالب القای بیاعتمادی بود.
تقلب گفتمانی یعنی با ارزیابی نارضایتی عمومی مردم از کارکرد دولت هاشمی سنجیده شود و با استفاده از آن امید به تغییر برای مردم ایجاد کرد. و این انگیزهای برای مشارکت گسترده شد. این اتفاق افتاد؛ جریانی که در دوم خرداد روی کار آمد از طرف همان جریانی پشتیبانی شد که در دل قدرت بود ولی القای بیرونی این بود که رفتار ناصواب دولت سازندگی اصلاح خواهد شد. مردم این جریان را داخل نظام ارزیابی میکردند. بیاعتماد سازی هم به خاطر این بود که تصور میشد گفتمان جریان راست پیروز خواهد شد و باید شرایط را تغییر داد و در این راستا با القای شبهه تقلب فضای جامعه را نگران کرد.
کاهش اعتماد ایجاد کرد. طنز «بنویسید خاتمی بخوانید ناطق» محصول این القای تقلب است که کلید آن را آقای هاشمی در نماز جمعه زد. دولت اصلاحات هم که بر سرکار آمد دست به اقداماتی زد که از آن به عنوان دوره گذار یاد میشود. حرکت در بستر مطبوعات برای ایجاد زمینه، اصلاحات و تغییرات در قانون اساسی که بخشی از آن در تغییر خود قانون مطبوعات و بخشی در لوایح موسوم به دوقلو بود و همچنین گفتمان سازی سکولاریستی در کشور و تخریب ساختارهای محتواساز نظام مثل شورای نگهبان و همگرایی با گفتمان حقوق بشر غربی در این دوره اتفاق افتاد ، این جریان به دلیل عدم پاسخگویی به مطالبات واقعی مردم و آشکار شدن حساسیت عمومی نسبت به ارزشهای و مراقبتهای رهبری مهار شد و به تدریج در مجلس هفتم و در انتخابات نهم یک رجعتی به گفتمان انقلاب صورت گرفت و تلاشهای تغییر در درون نظام، استحاله و براندازی نرم ناکام ماند. انتخابات نهم این ناکامی را خیلی محکم نشان داد و در واقع برگشتی به گفتمان انقلاب و امام صورت گرفت. تلاش دولت در پاسخگویی به مطالبات واقعی مردم، دولت را کارآمد نشان داد لذا انتخابات دهم نقطه تلاش جدی و بسیج همه جریانات شکست خورده در برگرداندن این آب رفته به جوی بود، هماهنگی و همگرایی که داخل و خارج کشور صورت گرفت دنبال آن بود تا روند رجعت به گفتمان انقلاب که همان گفتمان عدالت بود را محدود و در نهایت از دور خارج بکنند، اما روشن شدن مرزبندیها مانع از پیشروی این روند شد. حساسیت مردم و اعتماد آن ها به دولت این حرکت را که تلاش میکرد با استفاده از ابزار تقلبی و گفتمان تقلبی؛ گفتمان موازی و تقلبی بسازد و در حقیقت محتوای نظام را مخدوش کند، از ریشه برانداخت. چهرههایی که صورت گفتمان امام را داشتند اما حقیقتشان عبور از امام بود؛ آنها گفتمان تقلبی را به راه انداختند. تا فضای مطلوب گرایش به آرمانهای امام و انقلاب را منافقانه مصادره کنند.
مرزبندیها بهخصوص در مناظرات انتخاباتی حقیقت را روشن کرد. اینها برای تحقق اهدافی که از قبل برنامهریزی شده بود و من فکر میکنم میتوان آن را کودتای نرم نامید خیلی زود با سناریویی از پیش تعیین شده، موضوع تقلب (در صورت ناکامی) در انتخابات که آن را حدس میزدند را طرح کردند. لذا این طیف با این اهداف روشن آمده بود، حتی خود آنها باور تقلب را نداشتند؛ بلکه این موضوع یک برنامه بود، لذا امر را مشتبه کردند و حوادث بعد از انتخابات را کلید زدند، حوادث بعد از انتخابات دنباله حوادث این دو دهه بود، هدف آنها تهیکردن محتوای نظام و فقط نگهداشتن ساختار صوری نظام بود. هوشمندی عمومی در مقابل یک تهاجم نرم. تغییر تفکر، غفلت و خیانت هر یک میتواند عواملی باشد تا کارکرد چهرههایی را که در این مسیر نقش عمده ایفا می کردند را تحلیل کند. بنده فکر میکنم داوری عمومی این افراد را خائن بداند اما این مهم نیست. مهم آن است، که به تعبیر مقام رهبری گاهی نتیجه غفلتها با خیانت یکسان است. بنابراین بنده فکر میکنم از نظر خارجی ما یک دشمن سیساله برای براندازی نظام داریم ابزارهای داخلی آن میتواند عواملی باشد که پیگیر استحاله و حذف محتوای نظام بودند. این مسأله قبل از انتخابات همگرایی خارجی و داخلی پیدا کرد و به این علت در این دوره تبلور پیدا کرد که چنانچه گفتمان انقلاب و امام تثبیت میشد (که این هم اتفاق افتاد) برگشت جدی به عقب برای آنها دشوارتر میشد. و هدر شدن فرصتهای آتی آنها را در پی داشت.
- پس زمانی که دولت اصلاحات روی کار بوده، همان زمان هم به ساختار جمهوری اسلامی اعتقادی نداشتند؟
همه قراین موجود شاهدی بر این موضوع است؛ یک قسمت از جریانی که آن ها دنبال کردند قانون مطبوعات بود. از مطبوعات بهعنوان ابزار فضا سازی و ابزار نرم برای تغییر استفاده شد که با حکم حکومتی مقام رهبری متوقف شد و این نشان میدهد که طرح این موضوع برای حفظ نظام یک بحث جدی بود.
اینها برای استمرار جریان خود متوسل به خشونت شدند و به دنبال آن کودتای 18تیر 1378 را طرحریزی کردند که به وسیلة مردم سرکوب شد. در مجلس ششم از طریق ساختار سازی به اصطلاح قانونی این حرکت به شدت دنبال میشد. بحث تعارضات جدی با شورای نگهبان بیشتر در این دوره دیده میشد. خود آنها هم صراحتاً در دوران اصلاحات خاتمی را کنشگر، عصر گذار نامیدند. گذار به چه چیزی؟ رسما هم گفتند گذار به نظام دموکراسی و دموکراسی یعنی ساختار کاملا سکولار و این طیف بعداً تبدیل شد به همین اتاق فکر کودتای سبز که این فرآیند را در عرصه سیاسی و فرهنگی دنبال میکنند. ولی ساختارهای نظام هم محکم بود و هم عبور از این وضعیت سخت بود، و به همین خاطر هدف اصلی را اصل ولایت فقیه قرار دادند که هم ذهنیتهای غلط نسبت به جایگاه عملی ولایت ایجاد کنند و هم در عمل شروع به حذف ولایت فقیه از مدیریت مؤثر کشور کردند و تا فقط جنبه تشریفاتی به آن بدهند. در این دوره خیلی تلاش کردند تا در ذهن جوانان ولایت فقیه را مزاحم آزادیهای جامعه تلقی کنند.ولی مواضع روشن و رویکردهای مبنایی دفاع به موقع از حقوق ملت به وسیلة ولایت فقیه این تلاشها را خنثی میکرد. - چگونه این جریان از سال 78 تا 88 توانستند از حمایت یک طیف خاص که عموماً قشر دانشجو یا به اصطلاح روشنفکر بودند، به حمایت قسمتی از توده مردم هم در سال 88 دست پیدا کنند. بنده تقلب گفتمانی را ریشه مسئله میدانم؛ تقلب گفتمانی یعنی یک گفتمان جعلی را پرچم خودت قرار دهی که به آن اعتقاد نداری؛ این یک تقلب و جعل معنوی است؛ شاخص میرحسین موسوی، عنوان نخستوزیر امام بود و شعار اولیه او احیای ارزشهای امام.
لذا این رفتار قابلیت جذب را داشت ولی حقیقت این قضیه و پشتیبانان این گفتمان کسانی بودند که هیچ سنخیتی با گفتمان امام نداشتند به هر حال با فریب و جعل حمایت برخی را جلب کردند اما موفقیتی پیدا نکردند. اینها میخواستند مردم را گول بزنند و توفیقی هم در این جهت پیدا کردند، چون این ها با این شاخصها آمدند و شفاف نبودند. از طرفی یک گروه اقلیتی هم که به دنبال تغییر نظام بودند هم با آنان همراه شدند چون به دروغ بودن این گفتمان ایمان داشتند. بحث دیگر هم رقابتهای شخصی انتخاباتی در این دوره بود که بین اصولگرایان شکافی هم ایجاد کرد و مسائل شخصی که طیفی با شخص احمدینژاد داشتند هم در شکلگیری این قضایا بیتأثیر نبود. بعضی بخلها، تنگ نظریها و حسادتها هم به این موضوعات دامن زد. البته این هم برنامة تبلیغاتی آنها است که شکاف بین روشنفکران و نخبگان و مردم را دامن بزنند. و این اختلاف را برای اهدافی که در جایگزین دموکراسی لیبرال به جای مردمسالاری دینی ایجاد کنند. و این نقطة حذف مردم است.
- خود عملکرد دولت، مناظره ها، حمایت بعضی از اعضای شورای نگهبان از یک کاندیدا در اتفاقات بعد از انتخابات چقدر سهم داشت؟
معمولا حمایت های شورای نگهبان اگر به صورت طرفداری از کاندیدای خاصی مطرح باشد. در جامعه اثر منفی و معکوس دارد بنابراین در این اتفاقات نقشی ندارد. اما برخی افراد به عنوان شخصیت حقیقی خودشان موضع سیاسی دارند. در یک قالب حقوقی غیر از شورای نگهبان عضویت دارند. مثل جامعه مدرسین حوزه علمیه که بعضی از اعضای آن ها در شورای نگهبان عضویت دارند، خیلی از اعضای شورای نگهبان هم سمت هایی دارند که در مسائل سیاسی ورود میکنند مثل خطیب جمعه و به این اعتبار اظهار نظر میکنند تا آن نهادهای سیاسی و دینی موضعگیری میکنند. اینها طبیعی است. جامعه این امور را به منزله طرفداری شورای نگهبان نمیشناسد. - دولت چه نقشی داشت؟ خدمت رسانی و محدود نبودن دامنه خدمت دولت به خواص، نقش کارآمدی نظام را بالا برد و کارآمدی نظام را افزایش داد و این کاملا موثر بود و اثر حقیقی و مثبت داشت. در واقع عامل اصلی پیروزی کارآمدی دولت بود. که تجلی کارآمدی نظام اسلامی و گفتمان امام بود. - منظور رفتار دولت در حول و حوش انتخابات است مثل بعضی از موارد که ایجاد شائبه می کرد: مثلا پرداخت سود سهام عدالت، پرداخت معوقه حقوق بازنشستگان در نزدیکی انتخابات یا نوع مناظرات که اخلاق انتخاباتی خیلی در آن رعایت نشد.
این موارد تأثیری بر اتفاقات بعد از انتخابات ندارد؟
نه، این ها همان سناریویی است که اگر همه این ها هم نمی بود توجیههای دیگری می شد امیرالمومنین میگویند نفاق برای هر دری کلیدی دارد، یعنی در واقع برای هر شرایطی برنامه آتی دارد و اتفاقا عصبانیت جریان رقیب هم از کارآمدی دولت بود. خیلی از این اتهامات دروغ بود مثلا توزیع سود سهام عدالت در سال دوم دولت هم انجام شده بود. سیستم اداری ممکن است مشکلاتی داشته باشد. در یک جا سریع تر و به موقع عمل کندو در یک جا با تأخیر عمل کند. در زمان شروع سفرهای استانی جریانات تبلیغاتی همان روز اول می گفتند این ها تبلیغات انتخاباتی است، در حالی که دولت نهم تازه شکل گرفته بود؛ اگر کسانی بتوانند با جلب افکار عمومی و خدمت به مردم فضا را برای اعتماد به خودشان فراهم کنند اشکالی ندارد. نتیجة موضعگیری و تحلیل آنها این است که شما هیچ وقت به مردم خدمت نکنید چون در اثر خدمت ممکن است اعتماد مردم جلب شود و مردم بعدا به شما رأی دهند!! این چه نسخه ای است که می پیچند. این درست به مانند آن است که بگویند شما پلید باشید تا به بهشت نروید. در حالی که وظیفه دولت خدمت به مردم است. اما مناظرات بسیار موثر بود، هیچ اشکالی نداشت و بداخلاقی هم نبود. - موثر یعنی مثبت بود؟ مثبت بود در جلب مردم، بالا رفتن مشارکت و اعتماد به احمدی نژاد. - اخلاق انتخاباتی هم کامل رعایت شد؟ در این بحث بنده اشکالی نمی بینم، چون مسئله شفاف سازی بود. در فضایی که گفتمان تقلبی در حال حرکت خزنده است، شفاف سازی صراحت و صداقت تبیین کننده است و عصبانیت آن طیف از مرزبندی بود، مرزبندی بین آقای موسوی و نسبتش با گفتمان توسعه و اصلاحات و دقیقا روسای این دولت ها. این یک سوال طبیعی است و اصلا بحث های انتخاباتی همین است.
- شما یک حقوق دان هستید به لحاظ حقوقی اشکالی ندارد در مقابل افکار عمومی اتهاماتی به شخصی در غیاب او وارد شود که فرصت دفاع ندارد؟
من در اظهارات آقای احمدینژاد تهمتی ندیدم.ولی دولتی که به عنوان مظهر و نماد قدرت قرار می گیرد این حق را برای ملت و تاریخ ایجاد می کند که او را نقد کنند. بنده یک عضو در حد وزیر از یک دولت و یک نظام بزرگ بودم الان هم 7 ماه است که دیگر مسئولیتی ندارم ولی هر از چندی رسانه ها یک سویه به نقد بنده می پردازند. بنده باید این را بپذیرم و این هیچ اشکالی ندارد و نقد و نقادی طبیعت کار سیاسی است. در مناظرات مسائلی مطرح شد. مسائلی که پرسشهای افکار عمومی بود. منعی هم برای پاسخ به آن ها وجود نداشت. شخص ثالث حضور دارد، در جامعه حضور دارد و می تواند پاسخگو باشد. این طبیعت آزادی سیاسی است. امیرالمومنین در خطبه شقشقیه سه خلیفه قبل از خودش را خیلی شدید نقد می کند. هیچ کدام از آنها هم حضور ندارند، یعنی دقیقا اشکالاتی که بر حرکت و رفتار این جریانات وجود دارد ارزیابی می کند و در تاریخ میماند. میگویند چرا طرفهایی که در مناظره نبودند آن ها پاسخ ندادند، چه منعی برای پاسخ داشتند. آنها که میلیونها لوح فشرده در تخریب احمدینژاد توزیع کردند یک لوح هم در دفاع از خودشان توزیع میکردند. فضای رسانه ای گسترده ای در دست آنها بود که می توانستند پاسخ دهند ولی ترجیح دادند پاسخ ندهند. شاید هر پاسخی می دادند افکار عمومی را علیه خود حساس تر می کردندو منافع شان ایجاب می کرد که از این قضیه با سکوت عبور کنند. - شما در سخنرانی اخیرتان انتقادات تندی را خطاب به آقای هاشمی مطرح کردید، این در حالی است که رهبر انقلاب در خطابه 29 خرداد و بعد از آن در خطبه عید فطر از ایشان حمایت کردند و فرمودند بعضی از اتهاماتی را که مطرح می شود، قبول ندارند. این صحبت های شما چون بعد از این صحبت ها بوده با نگاه رهبری در تعارض نیست؟ خطبه 29 خرداد رهبری می توانست فصل ختام این بحث باشد اما بعد از 30 خرداد اتفاقاتی که افتاد نشان داد آن ها به این تدبیر و گذشت رهبری تمکین نکردند بعد از 30 خرداد وقایع تندتری پیش آمد و استمرار پیدا کرد. خطابه آقای هاشمی بعد از خطبه 29 خرداد مقام معظم رهبری نشان داد که تبعیت از موضع رهبری نکردند.
آقای هاشمی به رغم صحبت های رهبری در اساس تشکیک کرد و تحریک به بحرانسازی نمود؛ اگر آقای هاشمی پشت بحران نمی ایستاد این بحران کششی برای استمرار نداشت. بعد از عید فطر هم که ایشان همان مواضع را اتخاذ کردند و برگشت نکردند. در طول زمان هم مواضع ایشان در زمان تنفیذ وبعد آن مواضعی بود که نشان می داد این ها به استمرار این بحران اصرار دارند. به خصوص رهبری، تکلیف به شفافیت در مواضع داشتند و مواضعی که رهبری داشتند یک دوران اتمام حجت با این جریان بود، الان حجت تمام شده است و این ها در عمل نشان دادند که حاضر نیستند در مسیر تعیین شده رهبری حرکت کنند بنابراین مسئولیت این رفتار با خودشان است و باید هزینه آن را بپردازند و مردم خود را معطل این کژتابی ها نمی کنند و بالاخره این جریانات را از سر انقلاب حذف خواهند کرد.
- پس این گونه اظهارنظرها مشکلی ندارد؟
مشکلی نمی بینیم، بلکه بالعکس تکلیف را در آن می بینم که مرزبندی ها روشن شود و نسبت افراد با امام، رهبری و گفتمان انقلاب معلوم شود ما چند رهبری که در کشور نداریم، رهبری واحد است. انقلاب ما چهلستون نیست. انقلاب ما یک ستون دارد و آن رهبری و ولایت است.
اگر ما بخواهیم تشکیک و تفکیک در اصل و اساس رهبریت ایجاد کنیم این نقطه مبدأ و اساس فتنه خواهد بود. - رهبری سیاست نظام را جذب حداکثری و دفع حداقلی اعلام کردند اما بعد از آن فضا به گونه ای پیش رفت که احساس می شد بعضی از افراد تندرو متعلق به طیف حامیان دولت علاقه مندند طرف منتقد و معترض را به کل حذف کنند. این روند به نظر شما باعث نمی شود برخلاف نگاه رهبری نهایتا تبدیل شود به دفع حداکثری و این در تناقض با سیاست های نظام نیست؟ خیر؛ مصداق و شاخص جذب حداکثری ملت است؛ ما باید یک ملت را حفظ کنیم یا هاشمی را حفظ کنیم؟ ما هیچ وقت یک ملت را قربانی یک فرد نمی کنیم. انتخابات دهم همین را مطرح می کرد.
فشار بر این بود که یک ملت فدای یک فرد شود و به خاطر خوشایند یک فرد خیلی از حقایق مکتوم بماند اما این اتفاق نیفتاد. انتخابات این پیام را داشت؛ بنابراین یکی از شاخص های صحبت های رهبری این است که افراد موضوعیت ندارند و افراد بر ملت مرجح نیستند ولو این که سوابق ارزشمندی داشته باشند؛ افراد باید خود را با این حقیقت محک بزنند، حقیقت اسلام، انقلاب و مردم؛ اگر این را بپذیرند و در این چهارچوب باشند نظام کسی را به خاطر اشتباهات دفع نمی کند. اما اگر کسانی دائم برای خود حق تخریب بنیان های نظام را قائل باشند و به خودشان اجازه دهند با سوء استفاده از مصادر قدرت آنچه که از نظام به دست میآورند بخواهند بنیان افکنی کنند و بر شاخ بنشینند و بن ببرند، خب این سوء استفاده از قدرت است. این معنا ندارد که چون مرا می بایست به هر قیمتی جذب می کردند، من هم مجاز هستم به هر قیمتی هر کاری انجام دهم. هر کس کارش باید در چهارچوب قانون باشد. قانون گرایی هم یکی از شاخص هایی است که رهبری فرمودند، اگر برگردند به قانون و چهارچوب های نظام اشکالی پیش نمیآمد و پیش هم نخواهد آمد.
- در این موقعیت فعلی باید دفع بشوند یا خیر؟
آن ها خودشان دفع شده هستند، باید برگردند، الان باید تصمیم بگیرند حرکاتی که در طول هشت ماه بعد از انتخابات انجام دادند تا 29 خرداد قابل اغماض، از 29 خرداد تا روز قدس قابل اغماض، از روز قدس تا 13 آبان قابل اغماض، از 13 آبان تا 16 آذر قابل اغماض، از 16 آذر تا عاشورا چه؟! به نظر من عاشورا نقطه پایانی بود، چون عاشورا نقطه وحدت اساسی اعتقادی آحاد مردم بود چون بعد از آن 9 دی رقم خورد، بعد از عاشورا هم این آقایان شفاف سازی نکردند لذا این ها دفع شده هستند. یک راهی باید پیدا کنند. این ها مسیر خود را کج رفته اند و می توانند برگردند. توبه را برای همین شرایط گذاشته اند. - شما فرمودید این افراد اگر می خواستند می توانستند این جریان را کنترل کنند. در حال حاضر اگر بخواهیم یک همگرایی در کشور ایجاد کنیم نیازی به همراهی این آقایان نداریم؟ معنی حرف من این نیست که کشور بدون اینها نمیچرخد و چون میتوانند فتنه کنند باید به آنها باج داد. آنها خودشان فرصت ها را در این قضیه از دست دادند، چون این آقایان را مردم دفع کردند و تمام شد ما برای مرده هزینه نمی کنیم اما خطر برنامه ریزی دشمن نمرده است. حالا معقول نیست برای چیزی که هزینه ای ندارد مزد بپردازیم و این باج گیری است. رهبری هم فرمودند باج نمی دهیم. نظام جمهوری اسلامی در عرصه سیاست خارجی هم به هیچ کس باج نمی دهد. - پس عملا مشکلات داخلی بعد از انتخابات تمام شده است؟ وقتی که سرود ملی جمهوری اسلامی نواخته شود همه به پا می خیزند. این احترام ملی است و به خاطر ورود یک شخص خاص مردم قیام نکردند. بعضی ها تصور کردند این خیزش مردم به خاطر آنهاست، سرود که تمام شد مردم هم به مسیر خودشان ادامه دادند، آن ظرفیت سیزده میلیونی –که برخی ها می خواستند آنرا برای خود مصادره کرده و از نظام باج بگیرند- دیگر وجود خارجی ندارد و فتنه دفع شده است. جامعه یک جامعه پویاست و دشمن هم یک دشمن مستمر است. حق و باطل هم همیشه وجود دارد، دشمن هم نمی خوابد. بنده نمی گویم خطرات و تهدیدات تمام شده است اما فتنه ای که در بستر انتخابات شکل گرفت، آخرین تلاشش این بود که این فضای وحدت ملی و نقطه قدسی انقلاب یعنی 22 بهمن را مخدوش کنند که نتوانستند. - در حال حاضر می بایست در کشور به دنبال ساز و کار و برنامه ای برای وحدت طیف ها و جریانات مختلف و طرف دعوا باشیم یا لازم نیست؟ ایجاد وحدت میان این ملت و طیف فتنه گران حرکت غلطی است، این وحدت ممکن و اصولی نیست، بلکه باج دادن است اما جریانات و کسانی که معتقد به گفتمان انقلاب به شکل عام هستند، اگر درک نکنند که اهمیت همگرایی و وحدت بر سر گفتمان چقدر است و از آن غفلت کنند، آسیب می بینند و تا حدی هم ضعف ما به این خاطر است، بین حاملان گفتمان انقلاب همیشه می بایست وحدت و عاطفه وجود داشته باشد و باید در این مسیر فعالیت کنیم اما اگر فکر کنیم باید به این جریانات باج دهیم یعنی فرصت بازسازی به جریان نفاق جدید ارائه کرده ایم. نیازی نیست بعد از هزینه ای که مردم برای عاشورا پرداخت کرده اند، دوباره به این طیف دفع شده فرصت دهند. - طبق گفته شما چون سران این فتنه خود به خود از سوی مردم دفع شده اند. آیا نیازی به برخورد حاکمیت با این افراد نیست؟ حتما باید این افراد پاسخگوی کارهایشان باشند.
- در مورد آقای مشایی،هر زمان سوالی از شما پرسیده شد، در جواب گفتید :«مسائل مهم تری هست» الان این مسائل مهم تر تمام شده است که شما به عنوان یک اصولگرای حامی دولت چند مسئله را در رابطه با ایشان برای ما تبیین کنید؟
بنده یک پاسخ کلی داشتم، در دولت اسلامی نقد حق مشروع مردم است. یکی از مواردی که دولت نهم را کارآمد کرد این بود که هیچ محدودیتی برای نقد آن نبود. حتی نقدهای غیرمنصفانه. بنابراین این فضا باز شد. مردم در سانسور معنوی و مادی نبودند. برای اولین بار بعد از انقلاب کاریکاتور رئیس جمهور هم کشیده شد. نقادی در قالب طنز نسبت به رئیس جمهور یک حریم ممنوعه داشت که این هم در دولت نهم برداشته شد. بنابراین محدودیتی نیست که چه کسی نقد شود، چه مشایی و چه غیر مشایی! آقای رئیس جمهور اعلام کرد که مشایی را نقد کنید، نقادی و اعتراض حق مردم است، هیچ اشکالی ندارد که مردم کسانی را در دولت دهم نپذیرند و نقد جدی گفتمانی داشته باشند. منظور بنده گم کردن مسیر بود یعنی فکر کنید الان مشکل جامعه ما در این قضایای پس از انتخابات، خواصی که دارند به بنیان های نظام آسیب می زنند، نیستند بلکه مشکل کشور مشایی است این فهم نادرست مشکلات واقعی است لکن هیچ کس در دولت نهم و دهم قداست ندارد. همه هم قابل نقد هستند و به ویژه آقای احمدی نژاد که در مدیریت این انتخابات بی نظیر یک قهرمان ملی است و به همان نسبت مسئولیت حفظ این گفتمان و تداوم آن با اوست. کم ترین اشتباهات او هزینه های سنگین خواهد داشت و بنده حساسیت عمومی مردم را نسبت به گفتمان تمجید می کنم. حالا بنده ممکن است امروز یا فردا حرف بزنم این تأثیری در اصل قضیه ندارد.
- عملکرد چه بخشی را در شکل گیری قضایای پس از انتخابات قابل نقد می دانید؟ آیا رفتار نیروی انتظامی را موجب تشدید بحران نمیدانید؟
بنده برخورد قوه قضائیه را قابل نقد می دانم، برخورد قوه قضائیه میتوانست با جدیت، تدبیر و قاطعیت بازدارنده باشد، رفتار رسانه ملی هم می توانست جنبه بازدارندگی داشته باشد، رسانه ملی ابتدا موضع روشنی نداشت و دو دل بود. با دودلی و شک و تردید نمی شود در بحران ورود کرد و روشنگری لازم اتفاق نیفتاد. برخورد نیروی انتظامی را در این بحران موثر نمی دانم. پلیس را در خیابان گذاشته ایم برای تأمین امنیت. پلیس هم فرزند من و یا برادر شماست. باید این موضوعات را در متن حادثه تحلیل کرد. پلیس در همه جای دنیا وظیفه دارد با اغتشاش و ناامنی برخورد کند، بعد که برخورد می کند یقه اش را هم می گیریم که چرا اینجا -اگر از باتوم استفاده کرده- چرا باتوم را محکم زدید. بنده همیشه در این قضایا هم مثل 18 تیر یاد این آیه قرآن می افتم که یک اتفاقی در زمان پیغمبر افتاد عده ای رفتند مأموریتی انجام دهند، درگیری با مشرکین پیش آمد دو سه نفر کشته شدند، در این حین طرف مقابل متوجه شد که ماه رجب است و قتال حرام است. گفتند پیغمبر میگوید ماه حرام نجنگید اما آن ها جنگیدند. این ها خودشان قانون خودشان را قبول ندارند. فضاسازی وحشتناکی شد تا خدا به داد رسید و وحی شد که جنگ در ماه حرام، حرام است ولی بستن مسجدالحرام و بیرون کردن مسلمانان از آن گناه بزرگ تر از قتال در ماه حرام است. قرآن می گوید بیرون کردن مسلمانان از مدینه و بستن مسجدالحرام، بزرگتر از قتل در ماه حرام است چون فتنه بزرگتر از قتل است. در حال حاضر هم اشتباهی بود که رسیدگی شد. بله پلیس و دستگاه قضایی ضعف هایی دارد ولی باید این ها را در شرایط عادی رفع کرد.
مقام معظم رهبری در حرم رضوی:
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی در این اجتماع پرشور که به علت اوضاع جوی مشهد در رواق بزرگ امام خمینی برگزار شد، با تبریک مجدد حلول سال نو وعید نوروز، " ایمان به پروردگار و تعالیم انبیاء " را اساس وشاخص عمده جمهوری اسلامی خواندند وبا استناد به آیات مختلف قرآن کریم خاطر نشان کردند :
ایمان به خدا و عمل به تعالیم اسلامی ، ضمن تعالی معنوی و آرامش روحی ، سعادت دنیوی و مادی بشر را نیز تامین می کند و جوامع انسانی را به رفاه و پیشرفت می رساند وبهمین علت ، مبانی نظام اسلامی براین شاخص اصلی استوار شده است .
حضرت آیت الله خامنه ای ، با اشاره به نامگذاری سال 1389 ،به نام سال همت مضاعف ، کار مضاعف ، افزودند :
شعارهای هر سال ، نمایشی و تشریفاتی نیست و طبعا همه مشکلات را هم حل نمی کندبلکه انگشت اشاره ای است که راه و روش را نشان می دهد که امسال نیز با توجه به اهداف بلندتر ملت و کشور، باید همتی برتر فراهم آورد و کارهای بیشتر و در روز انتخابات ، مردم به دو گروه 14 میلیونی و 24میلیون تقسیم شدند و هرکس به فرد مورد نظر خود رای داد اما این دو گروه پس از مدتی نه چندان طولانی و هنگامیکه نقشه بیگانگان را دیدند با هم یکی شدند و همه ملت ، بیدار ویکپارچه در مقابل دشمنان ، شورشگران و اغتشاشگران ایستادند. جدی تر انجام داد . لایحه هدفمند کردن یارانهها بسیار مهم است
رهبر انقلاب اسلامی ، با اشاره به برخی اقدامات و تحقیقات مسئولان در سال گذشته برای اصلاح الگوی مصرف افزودند : تا تحقق این هدف ، فاصله فراوانی داریم اما مهم این است که این شعار اساسی را دنبال کنیم چرا که تا الگوی مصرف اصلاح نشود ، مشکلات همچنان وجود خواهد داشت . حضرت آیت الله خامنه ای ، علم و تحقیق را یکی از مهمترین عرصه های تجلی عملی شعارامسال دانستند و افزودند: دانشگاهها و مراکزتحقیقاتی درهمه زمینه ها ، اهداف بلندی را مد نظر قرار دهند و با همت برتر و کار متراکم تر ، بسوی این اهداف افتخار آفرین حرکت کنند تا ایران عزیز ، پس از گذشت چند دهه ، به مرجع علمی جهانیان تبدیل شود .
ایشان ، همت مضاعف وکار مضاعف در استفاده بهینه از منابع و امکانات موجود را موجب رفاه و رونق زندگی ملت برشمردند و در همین زمینه لایحه هدفمند کردن یارانه ها را ، بسیار مهم خواندند.
حضرت آیت الله خامنه ای ، با اشاره به ادعاهای " آشکار و پنهان " وارسال نامه و پیام دولت آمریکا درباره علاقمندی به ایجاد روابط عادلانه با جمهوری اسلامی افزودند : همه این ادعاها ، در عمل برعکس از آب در آمد و رئیس جمهور آمریکا در قضایای بعد از انتخابات ، بدترین موضع را گرفت و حمله کنندگان به مردم ، و اغتشاشگران را جنبش مدنی معرفی کرد وناخواسته ماهیت اهداف خود را آشکار ساخت .
دولت آمریکا حرکت عظیم ملت ایران را در انتخابات و فریاد یکپارچه این ملت را در عرصه های مختلف نادیده می گیرد و با ادامه اقدامات خود در کشتار "مردم افغانستان و عراق " و حمایت از قاتلان کودکان فلسطینی در غزه ، از حقوق بشر دم می زند اما واقعیات نشان می دهد که این دولت اصولا در موقعیتی نیست که از دمکراسی و حقوق بشر حرف بزند.
رهبر انقلاب اسلامی در پایان سخنانشان تاکید کردند به فضل الهی و در پرتو هوشیاری ، شجاعت ، تدبیر ، اتحاد و ایستادگی ملت عظیم الشان ایران ، دشمنان قادر به ضربه زدن به نظام اسلامی و جدا کردن ملت از نظام نخواهند بود وپیروزی و پیشرفت ، آینده روشن تر این ملت و کشور را رقم خواهد زد .
رهبر انقلاب اسلامی در پخش پایانی سخنانشان در اجتماع زائران ومجاوران حرم حضرت امام رضا (ع) ، به تبیین موانع پیش روی ملت پرداختند و افزودند : ایران اسلامی نیز همچون دیگر کشورها دشمنانی دارد اما بر خلاف دولت آمریکا که با تنفر و دشمنی ملتها روبروست ، جمهوری اسلامی ایران با دشمنی دولتهای مستکبر و زورگو ، سرمایه داران صهیونیست و دشمنان بشریت مقابله
می کند . حضرت آیت الله خامنه ای ، تدبیر وشجاعت را دو عنصر کاملا ضروری درمقابله با دشمنان ملت برشمردند و افزودند : اگر شجاعت نباشد و مسئولان درمقابل تحرکات و چهره های عبوس مستکبرا ن خود را ببازند بی تردید کشور شکست خواهد خورد، همچنانکه اگر تدبیر و هوشیاری
نباشد ممکن است دشمن با فریب و حیله گری ، اهداف خود را محقق سازد.
ایشان،
آگاهی و شناخت برنامه های واقعی دشمن و تصمیم گیری صحیح و به موقع در مقابل طرحها و تحرکات بیگانه را ، مفهوم تدبیر و هوشیاری خواندند و خاطر نشان کردند ، صهیونیستها ، آمریکا و دیگر دشمنان ملت گاه در لباس گرگ و گاه در لباس روباه ظاهر می شوند ، همچنانکه برخی مواقع با چهره ای خشن و خصمانه و برخی اوقات با چهره ای فریبگرانه حرکت می
کنند. ایشان با یاد آوری سخنانشان در اولین روز سال گذشته افزودند : همانگونه که گفته شد مسئولان نظام با هوشیاری ، دست بظاهر دراز شده رئیس جمهور جدید آمریکا را تحت نظر گرفتند تا بفهمند آیا در زیر دستکش مخملی ، پنجه چدنی پنهان نشده است که متاسفانه همان اتفاق رخ داد.
حضرت آیت الله خامنه ای ، حمایت دشمنان اسلام و ایران از اغتشاشگران را یاد آور شدند و خاطر نشان کردند اگر آمریکایی همه دستگاهها از جمله دستگاه قانونگذاری باید به دولت کمک کند ، از طرف دیگر دولت نیز باید به آنچه مراحل قانونی راگذرانده و قانون شده است عمل کند تا درسایه همدلی و همکاری قوا، پروردگار نیز یاری خود را شامل حال مسئولان نماید. ها ، انگلیسی ها و صهیونیستها می توانستند برای تحقق نقشه شوم شان نیرو وارد خیابانهای تهران کنند ، یقینا این کار را می کردند اما می دانستند که این کار بضررشان تمام می شود لذا در صحنه سیاسی و تبلیغات وارد شدند تا شاید بتوانند با حمایت از آشوبگران ، افکار عمومی داخلی و خارجی را منحرف کنند اما نتوانستند.
رهبر انقلاب اسلامی ، حضور متحد و پر بصیرت ملت در حماسه 9 دی و 22 بهمن را قوی ترین و آخرین ضربه ملت به بیگانگان دانستند و افزودند : دراین دو حادثه عظیم ، همه کسانیکه به نامزدهای مختلف رای داده بود با شعار واحد ، وارد صحنه شدند و اتحاد و پیروزی ملت را در پیمودن راه انقلاب و صراط مستقیم متجلی ساختند . حضرت آیت الله خامنه ای ، در بخش دیگری از سخنانشان در اجتماع عظیم زائران و مجاوران حرم رضوی به بازخوانی ضروریات و لوازم دهه چهارم انقلاب اسلامی یعنی دهه پیشرفت و عدالت پرداختند وافزودند : با توجه به واقعیات کشور و فراهم آمدن زیر ساختهای لازم ، این دهه ، زمان مناسبی برای برداشتن گامهای بلند در تحقق این دو مقوله اساسی و تاریخی است .
حضرت آیت الله خامنه ای ، اسلامیت و جمهوریت نظام را تفکیک ناپذیر خواندند و درباره حوادث پس از انتخابات افزودند : بنده کسی را متهم نمی کنم اما هندسه ی کار دشمن را می شناسم و تشخیص می دهم ، همچنانکه ذهن مردم و تحلیلگران مستقل ، صادق و تیز بین نیز با
تامل در شکل و روند این حوادث ، آن را به عوامل خارجی منتسب کردند.
ایشان در زمینه سلامت عمومی ، همت مضاعف و کار مضاعف در زمینه ورزش همگانی را موجب نشاط ، تحرک و آمادگی بیشتر جامعه برای تلاش و پیشرفت فردی و عمومی برشمردند. رهبر انقلاب ، سرمایه گذاری و کار آفرینی را ازدیگر عرصه های تحقق شعار سال جدید دانستند و افزودند : کسانی که سرمایه و امکانات دارند با همت بهتر و پرهیز از اسراف و بیهوده خرجی ، دارایی خود را در راه کار آفرینی و سرمایه گذاری بکار گیرند .
رهبر انقلاب ، مبارزه با فقر وفساد و بی عدالتی را مهمترین عرصه نیازمند "همت بالاتر و کار متراکم تر" خواندند و بر تلاش بی وقفه برای تحقق این هدف اساسی تاکید کردند .
حضرت آیت الله خامنه ای ، " تولید فکر ، کتابخوانی و افزایش معلومات عمومی" را از دیگر عرصه هایی دانستند که نیازمند همت مضاعف وکار مضاعف است . ایشان در همین زمینه خاطر نشان کردند ایجاد کرسی های آزاد اندیشی در دانشگاهها و حوزه ها می تواند جریان سیال فکری بسیار با ارزشی در جامعه بوجود آورد . رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اجرای نقشه های مشابه و از پیش طراحی شده بیگانگان در برخی کشورهای دیگر افزودند : این واقعیات نشان می دهد که وقتی مستکبران از یک کشور ناراضی هستند منتظر فرصت انتخابات می مانند تا در صورت پیروز شدن افرادی که مورد نظر آنها نیستند با کشاندن عده ای به خیابانها، اوضاع را برهم بزنند وحتی در صورت لزوم با ایجاد اغتشاش وآشوب ، نتیجه قانونی انتخابات را با خشونت تغییر دهند. ایشان تاکید کردند باردیگر به همه دولتهایی که با خوی استکباری با ملت و جمهوری اسلامی مواجه می شوند اعلام می کنیم که ملت و مسئولان ایرانی ، آنها را مطرود و محکوم می دانند و ماهیت آنها را در هر لباسی که باشند می شناسند و هرگز از منافع ملت وروند پیشرفت ایران قدمی کوتاه نخواهند آمد . ایشان با انتقاد شدید از ادعاهای دروغین دولت آمریکا مبنی بر حمایت از حقوق مدنی و دمکراسی افزودند : انتقاد شدید از ادعاهای دروغین دولت آمریکا دو عنصر ضروری مقابله با دشمنان همه در 9 دی و 22 بهمن با شعار واحد وارد صحنه شدند تقسیم ملت، نقشهی واضح بیگانگان بود
| ||||
حسن لاهوتی فرزند فائزه هاشمی رفسنجانی یکشنبه شب به محض ورود به فرودگاه بینالمللی تهران توسط ماموران بازداشت شده است .
خبرگزاری فارس نیز نوشت: همزمان با بازداشت فرزند فائزه، محسن هاشمی رفسنجانی نیز روز گذشته به همراه خانواده خود، تهران را به مقصد ژنو ترک کرد. پیش از این برخی منابع از گذراندن تعطیلات محسن هاشمی در ویلای خانوادگی وی در سوییس خبر داده بودند.
پسر فائزه هاشمی -محسن هاشمی رفسنجانی -خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی پسر فائزه هاشمی -محسن هاشمی رفسنجانی -خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی پسر فائزه هاشمی -محسن هاشمی رفسنجانی -خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی حسن لاهوتی- لاهوتی- حسن لاهوتی- لاهوتی - حسن لاهوتی |