أین عمار......!

امروز وظیفه همه روشنگری است! تکلیف امروز ما:حماسه سیاسی...حماسه اقتصادی

أین عمار......!

امروز وظیفه همه روشنگری است! تکلیف امروز ما:حماسه سیاسی...حماسه اقتصادی

قم؛ضرورت رمزگشایی از نقش طراحان فتنه مانند موسوی‌خوئینی‌ها برای

 

مشروح سخنرانی حاج سعید قاسمی در مسجد اعظم / 

 

 

 برخی منتظرند ادای مختار را دربیاورند حاج سعید قاسمی هفته گذشته در تحصن بزرگ طلاب و فضلای مسجد اعظم قم در اعتراض به فتنه و سران آن حاضر شد. رجانیوز مشروح سخنرانی این فرمانده دفاع مقدس را که به تحلیل تاریخی و جامعه شناختی فتنه اختصاص دارد، منتشر می‌کند.  

 السلام علیک یا روح الله ای کاش با شهدای شما بودیم حضرت روح الله و داغ چنین روزهایی را نمی دیدیم اما به تعبیر سید شهیدان اهل قلم، برای هر کس که ادعای شیعه بودن دارد کربلایی است و عاشورایی که جبرا از آن عبور داده خواهد شد. کربلای ما کجاست، نمی دانیم، عاشورای ما کی است، نمی دانیم لذا در این مکان شریف که سلام و صلوات خاصه همه مجاهدان فی سبیل الله ای که صفحه خونین تاریخ را امضا کردند خدمت بی بی فاطمه معصومه(س) عرض می کنیم و از همه علمای اسلام و علمای گرام و جلیل القدر و از این منبر شریف که به حق جایگاه من نیست، عذر می خواهم که به اجبار، مجبور شدم حتی در این دو پله اش نشستم.  

 

از همه شما عزیزان و اساتید جلیل القدر معذرت می خواهم و دست و پای همه شما عزیزان رو می بوسم که هر وقت که احساس خطر می کنید، دل به دریا می زنید و آتش بلا را بر خود می خرید و سرنوشت تاریخ را آنگونه که خدا می خواهد و حضرت روح الله به شما سفارش کرده است، بر آن اساس تغییر واقعی می‌دهید نه تغییری که برخی از این آقایان می خواستند.  

 

تغییر را شما رقم می زنید بر مبنای آیه " ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم" این جماعت که بخشی از آن‎ها در جمهوری اسلامی در این جا متحصن و بخش عظیم دیگری از دوستان ما در تهران مسجد ارک، در قزوین، در رشت، بیرجند و سایر اقصی نقاط بلاد این سرزمین، پای کار آمدند که تکلیف فتنه گران را یک‌سره کنند، حرف و حدیثی دارند که این حرف و حدیث بر مبنای بصیرت است و هوشیاری نه احساسات. کسی حق ندارد حرکت ما را به حرکت یک سری جوان های تندرو و احساساتی که آمده‌اند و از جایی دیگر خط می گیرند و تحریک شده هستند و حالا به مسجدها آمده و حرف ها و حدیث هایی می زنند و نمی دانند که چه می گویند و از این جور خزعبلاتی که به دوستان ما نسبت می دهند، منتسب کند.  

 

اما دوستان چند نکته برای اینکه همان طور که حضرت آقا فرمودند اگر چه این فتنه آثار زیان باری برای ما داشت، قلب آقا امام زمان (عج) و امام روح الله و شهدا به خاطر اتفاقاتی که پیش آمد، جریحه دار شد، 

 

 اما حضرت آقا فرمودند برکاتی هم داشت و حرفی که آخر قصه می خواهم بزنم همین جا بزنم، از برکاتش این است که اگر از این فتنه سر به سلامت ببریم، این فتنه باعث ریزش و رویش جدیدی می شود و این به منزله پالایش در انقلاب است، ما به فال نیک می گیریم و حداقل بعد از عبور از این مقطع تاریخی، مطمئناً دوستان سه دهه دیگر بیمه خواهند شد.  

 

این که چه کسانی در این مرحله غربال و حذف می شوند و چه کسانی با امام روح الله و رهبر انقلاب فرزند خلف صالح بعد از او می مانند، به عملکرد خود آن‌ها، مواضع و مدل رفتاری آن‌ها بر می گردد که خیلی ها در واقع اگر هم برگردند، باید به کنج انزوا بروند و حق گرفتن مسئولیت‌های کلیدی را ندارند. 

 

 این چهره هایی که الان می بینیم دو مرتبه چفیه می اندازند و...، اینها دیگر حق ندارند منصب های کلیدی داشته باشند بنا به این دلیل که در مقاطع حساس که اینها خواص جامعه ما محسوب می‌شدند و پرچم دست‌شان بود و جامعه عادت کرده بود به این علمدارها نگاه کند، تعلل کردند و جا ماندند.  

 

انقلاب که شد، اولین کشوری که ما را به‌عنوان جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخت، آمریکا بود. چرا؟ چون پای پلکان هواپیما اولین عکسی که مخابره می شود، آمریکا می بیند موفق است، پای پلکان هواپیما وقتی که امام روح الله در حال پایین آمدن است، یک طرف قطب زاده یک طرف بنی صدر یک طرف ابراهیم یزدی قرار دارند. 

 

 حلقه محاصره از همان اولین گامی که هنوز امام روح الله پایش را به ایران نگذاشته، تنگ است و به محض اینکه نهضت آزادی سر کار می آید با روی کار آمدن اولین نخست وزیر منتخب (آقای بازرگان) قند در دل آمریکایی‌ها آب شد.  

 

پس از اولین جلسه ای هم که آن‌ها با برژنسکی در الجزایر گذاشتند ، آمریکایی ها واقعا به این باور افتادند که کار خمینی تمام است. در این مرحله خیلی ها بر این باورند که امام خیلی خوب بازی کرد، چون آمریکایی ها در این چهار ماه بر این باور بودند که با یک کودتای نظامی و یا یک بمب گذاری در منزل امام کار را تمام خواهند کرد و این برنامه در مدل های مختلف و پروسه های مختلف اتفاق افتاد.  

 

یکی از چند سناریو از وزیر اطلاعات وقت فرانسه بود که در جنگ هشت ساله ما نقش زیادی داشت (کتابی هم تحت عنوان جنگ جهانی چهارم دارد) که فقط سه تا از عملیات ها بر ضد امام را او طراحی می کند. وی می گوید اگر این آمریکایی های احمق طرح های مرا اجرا می کردند، جهان این‌قدر دچار مصیبت نمی شد! نظام از همان اول با غائله های زیادی مثل هشت سال جنگ و... مواجه شد تا اینکه قصه به گونه ای تمام شد که اتفاقی در کشور رخ داد که بیشتر برای ما ملموس است که چرا جنگ به گونه ای تمام شد که امام روح الله نمی خواست و قطعنامه ای هم که نوشت از آن به عنوان زهرنامه یاد کرد نه شیرینی که احلی من العسل باشد. 

 

 بچه‌ها متعجب بودند که خدایا آن فرامینی که حضرت روح الله تا 15 روز قبل آن هم می گفت که عزیزان امروز عاشورای دیگری است، کمربندهای خود را محکم ببندید، کربلاهای دیگری در راه است و هیچ درنگی از هیچ کس پذیرفته نیست، چطور ظرف مدت 15 روز آمد گفت خدایا از هر آنچه گفتم گذشتم و زهرنامه را امضا کرد.  

 

امروزه با نگاهی عمیق به عواملی که پشت این پرده بودند، باید یک‌بار دیگر برای شما نسل دومی و سومی ها که آن وقت نبودید، ماجرا را ورق زد. ما صرفاً برای اعدام دو نفر اینجا جمع نشده ایم، ما برای روشن شدن یک جریان انحرافی تاریخی که سعی داشت مشخصاً چه در مقطع حیات طیبه امام(ره)، چه در مقطع دو دهه بعد از رحلت ایشان در مسیر این انقلاب خونین انحراف ایجاد کند، صحبت می‌کنیم. فکر نکنیم با بازداشت اینها، ما هم برویم و تخت بخوابیم! بنده هیچ علاقه ای ندارم که اینها را قوه قضائیه دستگیر کند و اعلام کند که مردم شریف ما اینها را دستگیر کردیم، بروید خانه هایتان و تخت بخوابید، مشکل ما اصلاً این نیست.  

 

داستانی که سال گذشته اتفاق افتاد محصول مسمومیت دو دهه جامعه است که در آموزش و پرورش مسموم در تمام مقاطع تحصیلی و در دانشگاه ها و بعضاً‌ حتی در حوزه این مسمومیت ایجاد شده لذا جامعه باید آن را قی می‌کرد،‌ به تعبیر حضرت آقا شاید صورت ظاهر قی کردن خوب نیست، اما جامعه ای که مسموم است باید بالا بیاورد و اگر این طور نشود این مسمومیت موجب مرگ می شود. نگاه ما به اندیشه امام روح الله خمینی بسیار سطحی است. این تفکرات باید نرم افزاری و اجرایی شود. کار دست ما است، نباید طوری عمل می کنیم که در دانشگاه ها فقط دو واحد درسی به نام وصیت نامه امام قرار دهیم.  

 

در طول دو دهه یک انحراف فکری، یک جنگ بزرگ فکری بین روح الله بر اساس تفکری که او دارد که اسلام پا برهنه ها، اسلام مجاهدین و اسلام مخلصین بود در مقابل اسلام اشراف زاده ها، اسلام مرفهین بی درد و در یک کلام به تعبیر او اسلام آمریکایی، یعنی آنها هم مسلمانند، حاجی و شیخ و آیت الله دارند اما از مدل آمریکایی؛ لذا جنگ از اینجا شروع می شود. جنگی که خیلی وقت پیش شروع شده بود که یک طرف علمدارش، امام روح الله است و طرف دیگر اسلام آمریکایی. تکلیف با آمریکا و یهود مشخص است، چون در آن جبهه شعار آنها واضح و مبرهن است. اما گیر این طرف قصه است که هم ولایتی ها، هم لباسی ها، هم درجه ای ها هستند و این در طول این 1400 سال تاریخ اسلام بوده است. 

 

 من حضرت علی ابن ابی طالب را سال گذشته شناختم، سال گذشته متوجه شدم پنج سال نبرد داخلی حکومت با قاسطین، مارقین و ناکثین یعنی چه؟ هشت سال دفاع مقدس و جنگ با عراق که مانند جنگ آقا رسول الله(ص) برای آوردن و معرفی دین بود. اما تاسف برای وقتی است که در جبهه ای قرار می گیری که در مقابلت، فرزند خودت هست، اقوام و دوستانت هستند،... که چقدر سخت است.  

 

این مسمومیت هنوز که هنوز در درون جامعه و خانواده ها وجود دارد. وقتی که از جبهه و جنگ بر می گشتی، مردم تکریمت می کردند و با استقبال از تو پذیرایی می کردند، به آغوشت می کشیدند. اما سال گذشته خوب فهمیدی وقتی که علی(ع) از جنگ داخلی برگشت، زن‌ها در کوچه و پس کوچه به امیرالمومنین(ع) فحاشی می کردند که تو شوهرم را، پسرم را کشتی و آقا سر به پایین می انداختند و جواب نمی دادند. 

 

 شما این را کی متوجه شدید، موقعی که بر ضد شما شعار می دادند "بسیجی ما مثل تو نیستیم پول بگیریم بایستیم" و شعار "ما اهل کوفه نیستیم" تو را زیر سوال می بردند. وای از جنگ داخلی! به ما هم امیر المومنین(ع) و هم امام روح الله سفارش کرد‌اند که جبهه را گسترده کنید و به درون کشورهای اسلامی بکشید، مرزها را فراتر از مرزهای خود ببرید، چرا که امیر المومنین فرمودند که اگر جنگ را خارج از مرزهای خود نبرید، باید در کوچه و پس کوچه های خودتان جنگ داخلی کنید. وقتی حرف های امام روح الله را گوش ندهیم، آن‌وقت باید در داخل درگیرت کنند. 

 

 قرار گذاشته بودند که این اتفاق بیافتد یعنی با یک شیب ملایم از حذف تفکرات امام روح الله به حذف خلف صالحش برسند و بگویند که اگر اجراییات دست ما باشد، کار را تمام می کنیم. اما این روند طبیعی! از سوی مردم حزب الله پذیرفته نشد. بر خلاف تمام پیش‌بینی‌هایی که این جریان کرده بود، داستان از یک جایی دوباره برگشت. در انتخابات سوم تیر 84 بر اساس همه تحلیل هایی که در دانشگاه و در جامعه می کردند یا باید بر اساس آن شیب به معین رای داده می شد یا دوباره هاشمی بر سر کار می آمد. 

 

 اما در 3 تیر84 ناباورانه یک نه بزرگ به جریان حاکم و قلدرمابانه زر و زور وتزویر گفته شد که باعث غافل گیری همگان شد. اصلا کسی باور نمی کرد چرا که این رای مردم، رای به احمدی نژاد نبود. در مقابل او کسانی کاندیدا شده بودند که هر فرد دیگری هم می آمد که سالم بود، چهره‌اش چروکیده تر از احمدی نژاد بود، یک برگ جرم اقتصادی و زد و بند اقتصادی نداشت و مهم‌تر از همه احیاگر تفکر امام روح الله بود و انقلابی تر از احمدی نژاد حرف می زد، مردم قطعاً به او رای می دادند. در مقابل این تفکر، تفکرات انحرافی دیگری بود و چراغ سبزهایی که به آمریکا نشان می‌دادند و حرف های دو پهلویی که می زدند، همگان در خاطرشان هست. اغلب بعید می دانستند که تفکرات امام روح الله بار دیگر به جامعه (مدارس، دانشگاه و حوزه ها) بر گردد. من نمی دانم که این آب از جوی رفته با چه قدرت و عنایتی برگردانده شد. 

 

 ورق برگشت و تمام تحلیل هایی که داشتند، اشتباه درآمد چون رفته بودند که کار را تمام کنند و قطعا اگر دوباره بر می گشتند، کارشان را با آقا یک‌سره می کردند. به تعبیر حضرت آقا که در همین قم خدمت شما فرمایش کردند این روزها می فهمیم که از 15 سال پیش برای فتنه برنامه ریزی کرده بودند. در این چهار سال هم نشستند و داستان را بستند و کلید فتنه با یک رمز تقلب در انتخابات گذشته زدند و دیدیم که چه شد! داستان در این هشت ماه فتنه ادامه پیدا کرد تا که به داستان روز عاشورا رسید، در قصه روز عاشورا آن اتفاق بزرگ افتاد و همه فهمیدند مسئله چیست وقتی شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه داده شد، تازه مردم فهمیدند که داستان چیست! اگر چه که باز هم حزب الله در صحنه بود اما خط مقدم مشکل داشت. 

 

 دشمن با فاصله دو گام تا بیت رهبری قرار داشت و آن خیانت ها را کردند. نمی دانم برخی از آقایان منتظر چه هستند منتظر هستند که ادای مختار را دربیاورند؟ سر امام را بالای نیزه ببرند و در خیابان ها اهل بیت اش را بچرخانند، چندین ماه بعد مختار پیدا شود! روزی که رهبر فریاد "این عمار" می زند، آن روز وقت عمل است نه این که بعد بیایید و ادای مختار را دربیاورید، مختار به چه کار می آید؟ رهبر معظم انقلاب فرمودند که زیاد مانند مختار آمدند و شهید هم شدند اما فایده ندارد، حادثه عاشورا یک صبح تا ظهر است و هرکس هر جایی بود و خودش را رساند، می تواند پای رکاب آقا اباعبدالله کربلا را درک بکند و زمانی که آن مقطع تاریخی گذشت، باید تواب بشوی، مختار بشوی و کار از کار گذشته است. 

 

 این تحصن‌ها و اعتراض‌ها نشان می دهد که جامعه درک واقعی دارد و نمی خواهد دوباره ادای مختار را دربیاورد. موسوی کروبی و خاتمی کار را به جایی رساندند که برای اهدافشان رفتند به سراغ پول های کثیف، در چه جهتی؟ در جهت حمایت از انقلاب مصر؟ البته داستان به این حرف‌ها ختم نمی شود. این اتاق فکری که دارد جریان را وارد این گونه مسائل می کند در اختیار این آدم های احمق و آلزایمر گرفته داخلی نیست، موسوی خاتمی و کروبی اصلا عقل‌شان به این حرف‌ها نمی رسد، احمق تر از این حرف‌ها هستند. 

 

 باید توجه کرد که مرکز و اتاق فکر فتنه در دست امثال موسوی خوئینی‌هاست و باید دید که دیگر عوامل پشت پرده فتنه چه کسانی هستند؟ این چیزی است که ما از سیستم امنیتی و قضایی می خواهیم. اگر ریشه فتنه را آشکار نکنیم، در دوره بعد انتخابات هم ممکن است دوباره با تغییر چهره برگردند و مثلاً بگویند دنبال کسی باشید، که سید باشد، عینکش قشنگ باشد، از اقوام امام باشد... و دوباره روز از نو و روزی از نو... این منشور روحانیت برای این روزها نوشته شده است که امام می فرمایند: 

 

 "اینجانب کراراً گفته ام که روحانی نمای غیر مهذب و در غیر خط اسلام از ساواکی برای اسلام و جمهوری اسلامی خطرناک‌تر است و در هر صورت احمد در این باره از خط اسلام و خط روحانیت متعهد پیروی می کند و امید است که انشاءالله تعالی در این خط مستقیم که صراط الله است پایدار باشد" وصیت نامه را برای این می نویسند که بگویند ما هوشیاریم.  

 

نمی خواهد به نام امام(ره) دو میلیارد پول بدهید برای ساخت فیلمی که نه امامش، امام ماست و نه حتی فکر کنم که امام شما آلزایمر گرفته ها باشد. از کجا می آورید چنین پول‌هایی را خرج می کنید؟ اگر دروغ است بیایید تکذیب کنید، مرد هستید تکذیب کنید شماها با این پول فیلم ساختید یا اینکه مانتوهای فیروزه ای خریدید برای کف خیابان ها و برای راه اندازی اغتشاشات، اگر شرف دارید تکذیب کنید...  

سخنان امام خمینی هم در دانشگاه ها و هم در حوزه و صدا وسیما سانسور می شود و برخی ها نمی خواهند بگذارند که تفکر اسلام ناب که همان تفکر امام است، گسترش پیدا کند چون سر سازش با ظلم و کفر را ندارد، که انشاء الله آگاهی ایجاد شده در مقابل این جریان خواهد ایستاد.  

 

 

به نقل از رجا نیوز

حجه الاسلام پناهیان: فتنه‌های آخرالزمان

پناهیان: برای عبور با سلامت از فتنه های آخرالزمان، تنها مقداری ایمان و عقل لازم است
پایگاه خبـری انصارنیوز


 

حجت‌الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در آخرین جلسه سخنرانی خود در مدرسه علمیه صدر واقع در محدوده بازار تهران، با اشاره به اینکه سخن گفتن از "آخرین وظایف منتظران"، افراد مؤمن و متدین را دچار شدن نوعی "خوف" می‌کند، این خوف سازنده را یکی از برکات مهم این‌گونه مباحث دانست. زیرا امام صادق(ع) فرموده‌اند که: "مؤمن بدون خوف اصلاح نمی‌شود." این استاد حوزه و دانشگاه، با بیان اینکه "یکی از این موارد خوف‌انگیز، زمانی است که "تشخیصِ ما " مورد امتحان قرار می‌گیرد."، برخی از راه‌های جلوگیری از تشخیص نادرست را بیان کرد و با اشاره به حکمت 262 نهج‌البلاغه، گفت: "بر اساس فرمایش حضرت امیر(ع)، یکی از راه های تشخیص حق و باطل، پیروی‌کنندگان و طرفداران هر کدام از دو راه هستند. "

 

در ادامه گزیده‌ای از سخنرانی پناهیان را در جمع طلاب و دانشجویان تهرانی، می‌خوانید:

 

 

به‌طور کلی، روایات مربوط به شدّت فتنه‌های آخرالزمان و سختی امتحانات الهی در آستانه ظهور، در دلِ انسان مؤمن ایجاد نگرانی و خوف می‌کند که البته این نوع خوف، سازنده‌است و سبب اصلاح مؤمن خواهد شد. کما اینکه امام صادق(ع) اصلاح مؤمن را بدون "خوف " ممکن نمی‌دانند: الْمُؤْمِنُ بَینَ مَخَافَتَینِ ذَنْبٍ قَدْ مَضَى لَا یدْرِی مَا صَنَعَ اللَّهُ فِیهِ وَ عُمُرٍ قَدْ بَقِی لَا یدْرِی مَا یکْتَسِبُ فِیهِ مِنَ الْمَهَالِکِ فَهُوَ لَا یصْبِحُ إِلَّا خَائِفاً وَ "لَا یصْلِحُهُ إِلَّا الْخَوْفُ "(کافی/2/71). این نگرانی موجب خواهد شد که انسان از خواب خوش خیالی بیدار شده و با دقت بیشتری وقایع را بنگرد. البته معمولاً ما از این خوف گریزانیم و کمتر نگران می‌شویم و عموماً خود را به بی‌خیالی می‌زنیم. به‌همین دلیل اگر کسی بتواند چنین خوفی را به ما هدیه بدهد کار بزرگی انجام داده است. سخن گفتن از آخرین وظایف منتظران این هدیه بزرگ را به ما می‌دهد.

 

 

با آنکه سخن گفتن از آخرین وظایف منتظران در آستانه ظهور، در واقع گفتگو کردن درباره وظائف عمومی و معمولی مومنان است که تنها به دلیل مقتضیات زمان باید بیشتر به آنها توجه کنیم و آنها را در خودمان تقویت کنیم، ولی سختی شرایط خوف برانگیزند. فی‌المثل یکی از مهمترین این ویژگی‌ها مهربانی و دلسوزی نسبت به خوبان و عموم مردم است، که باید در مؤمنین آخرالزمان به‌قدری پررنگ باشد که آنان را به درجات بالایی از ایثار برساند. انسان از تصوّر این درجه بالای مهربانی که باید در او ایجاد شود و لازمه‌اش از بین رفتنِ تمام خودخواهی‌ها و تعلقات دنیاست، دچار نوعی "خوف " می‌شود.

 

 

یکی دیگر از این موارد خوف‌انگیز، زمانی است که "تشخیصِ ما " مورد امتحان قرار می‌گیرد. تشخیص صحیح به ساختار فکری پیچیده ما برمی‌گردد که محفوف و پوشیده شده است در گرایشها و تمایلات انسان. هر کس باید ساختار فکری خود را مورد بررسی دقیق و موشکافانه قرار دهد و آنرا اصلاح کند تا در مقام تشخیص دچار اشتباه نشود. چرا که تشخیصِ غلط نیز در دوران ظهور جرم است و هیچ عذر و بهانه‌ای در این مقام مورد پذیرش نخواهد بود و تقریباً فرصتی هم برای جبران و بازگشت نخواهیم داشت. لذا باید طرز فکرمان را اصلاح کنیم و عقلانی و منطقی بیندیشیم.

 

 

البته در برخی روایات، در مورد تشخیص حق از باطل امیدواری‌هایی به مؤمنینی که در آستانه ظهور قرار دارند، داده شده‌است. شخصی نزد امام صادق(ع) از شدّت فتنه‌های آخرالزمان ابراز نگرانی کرد و از چگونگی تشخیصِ حق و باطل در آن فضای غبارآلود پرسید. حضرت چادر خیمه را کنار زد تا نورِ آفتاب بدرون خیمه بتابد. و پرسید این چیست؟ آن شخص پاسخ داد، آفتاب است. حضرت فرمود: "در فتنه‌های آخرالزمان حقّ برای دوستانِ ما اهلِ بیت، مانند این آفتاب روشن و آشکار است. "(کافی/1/336)

 

 

این‌گونه روایات در دلِ مؤمنین ایجاد نوعی امیدواری و شوق می‌کند که درکنار آن خوف و نگرانی که ذکر شد برای به‌سلامت پیمودن این مسیر دشوار به‌ما کمک خواهد کرد. البته این شوق برای کسانی مفید خواهد بود که آن خوف را چشیده باشند و در آنها ایجاد انگیزه کرده باشد و سبب افزایش مراقبت شده باشد. برای کسانی مفید خواهد بود که "طرز فکر منطقی و عقلانی " را تمرین کرده باشند، حساسیت‌ها را تشخیص دهند، در مقام تشخیص دچار اشتباه نشوند و هیچ‌گاه خود را از "مکرِ نفس " در امان نبینند. کسانی‌که عیبی را در وجودِ خود پنهان نکرده باشند و به خودسازی پرداخته باشند.

 

 

در بحبوحه جنگ جمل و فتنه ایجاد شده توسط برخی اصحاب باسابقه رسول خدا(ص)، کسی نزد امیرالمؤمنین(ع) رفت و به ایشان عرضه داشت: من اصحاب جمل را گمراه نمی‌دانم! حضرت فرمود: تو زیر پاى خود را دیدى، امّا به پیرامونت نگاه نکردى، لذا سرگردان شدى. تو حق را نشناختى تا بدانى که اهل حق چه کسانى هستند و باطل را نیز نشناختى تا باطل‌گرایان را بدانى؛ إِنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ فَحِرْتَ إِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ(نهج البلاغه/حکمت 262) در اینجا حضرت به "نوع نگاه و طرز تفکر صحیح " اشاره می‌کند. در جای دیگری امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: حق با اشخاص شناخته نمی‌شود باید حق را بشناسی تا بتوانی اهلِ حق رابشناسی. إنّ دِینَ اللّهِ ِلا یعرَفُ بالرِّجالِ بَلْ بآیةِ الحقِّ، فاعْرِفِ الحقَّ تَعْرِفْ أهلَهُ.(امالی مفید/3)

 

 

برای تشخیص حقّ، باید ساختار فکری درست و طرز فکر صحیح داشته باشیم. مطابق فرمایش حضرت، کسانی که به پایین نگاه می‌کنند و به همه جوانبِ امر توجه نمی‌کنند دچار اشتباه خواهند شد. باید همه حق را دید نه یک جزئی از آن‌را. برای این کار باید عیوبی که در انسان وجود دارد و بر طرز فکر انسان و قدرتِ تشخیص او تأثیر منفی دارند، را بشناسیم و اصلاح کنیم. گاهی عیوب کوچکی مانند "رودربایستی " لطمات جبران ناپذیری به انسان خواهد زد. اگر در دفاع از حق یا دفاع از یک مؤمن و محبّ اهل بیت بخاطر رودربایستی کوتاهی کنیم ضررش را خواهیم دید. چنین عیوبی تنها در رفتار ما تأثیرگذار نیستند بلکه کم‌کم در قدرت تشخیص ما هم تأثیر می‌گذارند. مثلا اگر به یکی از محبین اهل بیت در نزد ما بی‌حرمتی شود و به ناحق مطلبی گفته شود و ما بدلیل رودربایستی از او دفاع نکنیم، ثمره شومش را خواهیم دید. این گونه رفتار‌ها در آخرالزمان از حساسیت خاصی برخوردار می‌شود.

 

 

امام سجاد(ع) داستانی از امیرالمومنین(ع) نقل می‌کنند، که در آنجا حضرت امیر(ع) علت گرفتاری یکی از اصحابشان به درد شدید و زجرآور دوماهه را نتیجه رودربایستی در دفاع از سلمان دانستند و به او فرمودند: "آیا آن روز را یادت می‌آید که فلانی در حضور تو به سلمان فارسی بخاطر موالاتش نسبت به ما طعنه زد و تو فقط به دلیل رودبایستی و خجالت جوابش را ندادی و تحقیرش نکردی؟ به همین دلیل گرفتار این بلا شدی ... " (أتَذْکُرُ یوْمَ غَمَزَ عَلَى سَلْمَانَ الْفَارِسِی فُلَانٌ وَ طَعَنَ عَلَیهِ لِمُوَالاتِهِ لَنَا؟ فَلَمْ یمْنَعْکَ مِنَ الرَّدِّ وَ الِاسْتِخْفَافِ بِهِ خَوْفٌ عَلَى نَفْسِکَ وَ لَا عَلَى أَهْلِکَ وَ لَا عَلَى وُلْدِکَ وَ مَالِکَ أَکْثَرُ مِنْ أَنِ اسْتَحْییتَهُ. فَلِذَلِکَ أَصَابَکَ...)(مستدرک الوسائل/12/335)

 

 

یکی دیگر از آن موارد ظریف که گاهی حساسیت بالایی پیدا می‌کند اینست که گروهی، عیبِ یک انسان خوب را بهانه قرارداده و از خوبی‌ها فاصله می‌گیرند. در شخصی که در جبهه حق است عیبی مشاهده می‌کنند و به‌واسطه آن از مسیر اصلی منحرف می‌شوند. البته اینگونه افراد نوعاً در دل دچار مشکل هستند و تنها در پی بهانه‌ای برای انحراف خود می‌باشند. معاویه قبل از شروع جنگ صفّین با استفاده از این حربه برای خود لشگری آماده کرد. درحالی‌که لشکر امیرالمؤمنین(ع) از مدتها قبل آماده جنگ با معاویه بود، او با ترفندهایی جنگ را به تعویق انداخت تا برای خود سپاهی آماده کند و با عیب جویی از اطرافیان علی(ع) عده‌ای را به سمت خود کشید. پای رکاب حضرت مؤمنینی بودند که نقش مختصری در کشته شدن عثمان داشتند، هرچند حضرت قبلاً آنان را از این کار نهی کرده بود. معاویه از این نقطه ضعف کوچک در یاران حضرت استفاده کرد و با این حربه توانست عده‌ای را بفریبد و بگوید که در اطراف علی(ع) کسانی هستند که دستشان به خون خلیفه آغشته است.

 

 

یکی از معیارهای خوب ولی ظریف، برای تشخیص حق، اینست که ببینیم چه کسانی در دفاع از یک موضوع یا جریان به‌پا می‌خیزند. البته این معیار کمی پیچیده است و باید دقت خود را بالاببریم و دچار اشتباه نشویم. در جریان سوال شخصی به نام حارث در جنگ جمل که گفته بود: به نظر من طلحه و زبیر و عایشه به حقّ احتجاج مى‌کردند، و نظر حضرت علی(ع) را خواسته بود، حضرت پس از اینکه به او گفتند ایراد گرفتند که تو حق را نمی‌شناسی، به عنوان راه‌کاری برای تشخیص حق، فرمودند: إِنَّ الْحَقَّ وَ الْبَاطِلَ لَا یعْرَفَانِ بِالنَّاسِ وَ لَکِنِ اعْرِفِ الْحَقَّ بِاتِّبَاعِ مَنِ اتَّبَعَهُ وَ الْبَاطِلَ بِاجْتِنَابِ مَنِ اجْتَنَبَهُ (امالی طوسی/134) یعنی برای اینکه حقانیت یک جریان را بشناسی، ببین چه کسانی در پی آنند و چه کسانی از آن اجتناب می‌کنند. وقتی آدم‌های بدی و یا حتی دشمنان اسلام از یک جریان حمایت کنند وضع آن جریان معلوم است. در اوج پیچیدگی فتنه‌ها، همواره خداوند روشن‌ترین دلایل را برای تشخیص حق از باطل قرار می‌دهد. حق هیچ‌وقت به صورت گسترده طرفدارانِ بد پیدا نمی‌کند و انسانهای ناپاک هیچگاه به صورت مداوم یاور حق نخواهند شد. هیچ‌وقت نفاق آنقدر پیچیده نمی‌شود که این علامت‌ها و نشانه‌ها را از دست بدهیم.

 

 

بر اساس همین روایت، یکی از روشن‌ترین نشانه‌ها و ملاک تشخیص حق از باطل، "طرفداری دشمن خارجی " است. اینکه انسان ببیند آنان که در فلسطین و عراق و افغانستان و سایر مناطق دنیا، دستانشان به خون بی‌گناهان آغشته‌است از چه کسانی طرفداری می‌کنند. آمریکا و اسرائیل که به این روشنی در دنیا جنایت می‌کنند، به چه کسانی مایل هستند؟ گویا خداوند نمی‌خواهد کسی دچار اشتباه شود که چنین ملاک و دلیل روشنی را برای ما قرارداده است.

" از یک نگاه می‌توان گفت در فتنه‌های صدر اسلام تشخیص حق و باطل، کمی سخت‌تر از الآن بود چرا که آنان دشمن خارجی مشابه با آنچه که ما داریم نداشتند. در چنین فضایی که ما قرار داریم، و تقریباً همه چیز شفاف می‌شود. دشمن خارجی ما با این وضوح از یک جریان حمایت می‌کند، در چنین فضای شفافی، چه کسانی دچار ریزش خواهند شد؟ چرا اینها دقت لازم را ندارند و تشخیص غلط می‌دهند؟ کسانی که خود را از عیوب نفسانی پاک نکرده‌اند و یا بیماردل هستند. برای چنین فرد بیماردلی هر چقدر استدلال ارائه شود، باز هم دودل است و تردید دارد. رسول خدا(ص) بحث کردن با چنین افرادی را بی‌فایده دانسته و اصحابشان را از بحث کردن با ایشان نهی می‌فرمودند: إِیاکُمْ وَ جِدَالَ کُلِّ مَفْتُونٍ فَإِنَّ کُلَّ مَفْتُونٍ مُلَقَّنٌ حُجَّتَهُ إِلَى انْقِضَاءِ مُدَّتِهِ فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّتُهُ أَحْرَقَتْهُ فِتْنَتُهُ بِالنَّارِ (توحید صدوق/459)

 

 

تنها مقداری ایمان و عقل لازم است برای اینکه به‌سلامت از فتنه‌های آخرالزمان عبور کنیم. در آینده با کمال تعجب در مقابل دیدگان ما پدیده‌های نوبه‌نوی نفاق، از سوی کسانی که اصلاً انتظارش را نداریم، شکل خواهد گرفت. نباید به خود تردید راه دهیم و حتی نباید غصه آنها را بخوریم؛ به گونه‌ای که غصه خوردن به حال چنین افرادی ما را در پیروی حق دچار تزلزل کند. در جریان بازدیدی که امیرالمؤمنین همراه عمار یاسر از کشته‌های جنگ جمل داشتند، یکی از کشته‌های سپاه عایشه، پسر مقداد صحابی بسیار گرانقدر پیامبر(ص) و علی(ع) بود. عمار یاسر پس از اینکه خدا را بر کشته شدن او شکر کرد (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَوْقَعَهُ وَ جَعَلَ خَدَّهُ الْأَسْفَلَ؛ خدا را شکر که او را بعمل ناپاکش گرفتار کرده و صورتش را بخاک مالید)، خطاب به امیرالمؤمنین(ع) گفت: إِنَّا وَ اللَّهِ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا نُبَالِی مَنْ عَنَدَ عَنِ الْحَقِّ مِنْ وَلَدٍ وَ وَالِدٍ. (سوگند بخدا از کشتن هیچ فرد منحرفى باک نداریم، پدر باشد یا پسر هم در نظر ما یکسانست) حضرت عمار را تأیید کرده و برایش دعا کردند. ( رَحِمَکَ اللَّهُ وَ جَزَاکَ عَنِ الْحَقِّ خَیراً) (ارشاد مفید/1/255)