رایزنیها و رفتوآمدهای مکرر دکتر محمدجواد لاریجانی، معاون بین الملل وزارت امور خارجه در سال 1367 به ژنو و نیویورک، یکی از عوامل اصلی پذیرش حداقلی درخواستهای ایران برای پایان جنگ بود. لاریجانی که با علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت اختلافات عمدهای داشت در گفتوگو با «ایران» به زمینههای دیپلماتیک پذیرش قطعنامه 598 میپردازد.
شما در زمان پذیرش قطعنامه 598 چه مسئولیتی داشتید؟
بنده در زمان تصویب قطعنامه 598 معاونت بینالملل وزارت امور خارجه را به عهده داشتم و مسئول مذاکرات مربوط به قطعنامه بودم البته تیمی از کارشناسان خبره دیپلماسی نظام با من در این زمینه همکاری داشتند.
روند تصویب قطعنامه 598 را توضیح بفرمایید؟ اجمالاً داستان قطعنامه به دو امر بر میگردد، یکی این که رژیم صدام با همکاری دولتهای مختلف، آغازگر جنگ و متجاوز به ایران بود که نکته جالب این بود که پرچم صلح را هم به دست داشت یعنی ضمن اینکه متجاوز بود دائماً مدعی آتشبس بودند و بعد از این که شکستهای اولیه را در خرمشهر و فاو و در بالای کردستان دیدند مرتباً پرچم صلح را به دست میگرفتند.
کشورهایی درصدد بودند که صدام را نجات بدهند مثل شوروی سابق و امریکا و کشورهای غربی تصمیم به تحت فشار گذاشتن ایران گرفتند تا دیگر نتوانیم جنگ را ادامه دهیم، چون شانسی دیگر برای توفیق صدام نبود. کشورهای پشتیبان رژیم صدام تصمیم داشتند قطعنامهای را در شورای امنیت تصویب کنند و ایران را به عنوان کسی که به تقاضای صلح پاسخ مثبت نمیدهد و جنگ افروز است، محکوم کنند و پس از آن برنامه داشتند که با ایران به طور مستقیم وارد درگیری بشوند البته آنها درگیری را در منطقه خلیج فارس با حمایتهای مختلف از صدام، لجستیک و عملی شروع کرده بودند.
دولتی مثل فرانسه هواپیمای جنگی سوپراتاندارد را با موشکهای لجستیک به صدام کرایه داده بود تا به کشتیها و شهرهای ما بزند و بهطور طبیعی است که در جنگ ورود کرده بود. امریکاییها حتی به شکل لجستیک هم کمک میکردند و سلاح شیمیایی میزدند تا رسید به آنجایی که هواپیمای مسافربری ما را هم زدند. خلاصه کلام این که کشورهای حامی رژیم صدام به دنبال یک قطعنامهای بودند که صرفاً مجوزی باشد برای حمله مستقیم خودشان به ایران و بتوانند علیه ایران وارد درگیری بشوند چون میدانستند که دیگر از صدام کاری بر نمیآید.
مبنی بر نظر مبارک حضرت امام(ره) ما نباید میگذاشتیم که پرچم صلح، دست عراق باشد چون در واقع ما قربانی تجاوز هستیم و پرچم صلح را ما باید در دست داشته باشیم.
نکته دیگری که نظر حضرت امام(ره) بود، این که باید متجاوز در این جنگ مشخص بشود، این مسئله در نظر حضرت امام خمینی(ره) حتی از مسئله غرامت جنگی هم بالاتر بود یعنی باید در تاریخ ثبت بشود که این جنگ را صدام شروع کرد و متجاوز صدام بود و با توجه به این جهات، ایده قطعنامه که علیه ایران بود به یک ایدهای با فعالیت ایران تغییر مسیر داد و این بود که ما اگر کمیتهای را میدیدیم که در سازمان ملل تشکیل میشد و مسئولیت جنگ را مشخص میکند ما میتوانستیم با آتش بس موافقت کنیم و این چیزی بود که امریکا و شوروی سابق هرگز انتظارش را نداشتند و به نحوی غافلگیرشان کرد.
به هر صورت این ایده که مورد تأیید حضرت امام(ره) بود بعد از مباحث خیلی زیادی که در سازمان ملل که در حدود بیش از دوهزار صفحه مذاکرات ایران و سازمان ملل انجام شد نتیجه طوری رغم خورد که قطعنامه تصویب شد. البته زمان پذیرش قطعنامه هم مهم بود آن زمانی که نظر مبارک حضرت امام(ره) بود آن زمان کمی جلوتر از این بود که اتفاق افتاد یعنی ما فاو را داشتیم و بخشهایی را از شمال کردستان عراق را هم داشتیم، منتها دولت آن زمان و برخی از عناصر نظامی پیشنهاد کرده بودند که ما کمی ادامه بدهیم و توان داشتن کارتهای برنده دیگری را هم داریم. البته امام(ره) به این نظر کارشناسی آن برادران، ضمن اینکه اعتقاد نداشتند، ولی قبول کردند و این روش حضرت امام(ره) بود که به نظرات کارشناسی توجه وافر داشتند.
به هر صورت ما قطعنامه را در همان زمان که پذیرفتیم عملاً جنگ با پیروزی جمهوری اسلامی ایران به پایان رسید چون پیروزی ایران معنایش این است که رژیم بعث صدام هیچ دستاوردی را نداشت و ضمناً سازمان ملل عراق را به عنوان متجاوز مشخص کرد و یکی از دلایل شکست صدام این است که صدام به کویت حمله کرد و کویت را گرفت که بگوید اگر من در ایران نتوانستم موفق باشم در کویت میتوانم پیروزی را به دست بیاورم و این استیصال حکومت صدام بود. خداوند متعال به پاسداری از خونهای پاک شهیدانی که به دست این رژیم ددمنش ریخته شد روزگاری تلخی را برای صدام رقم زد و در نهایت ذلت، صدام به دار مجازات آویخته شد.
به نظر حضرتعالی بازتاب پذیرش قطعنامه 598، چه در بعد داخلی و چه بعد بینالمللی را چگونه ارزیابی میکنید؟
در سطح بینالمللی این یک پیروزی بزرگ برای ایران بود چون جلوی صدور یک مجوز برای تهاجمات عملی امریکا و برخی از کشورها را برای ایران گرفت و آنها در واقع نمیخواستند اتفاق بیفتد. معاون دبیر کل وقت سازمان ملل کتابی نوشته بود که در آن کتاب آورده بود که امریکاییها تهدیدش میکردند که چرا آنقدر تلاش میکنید که ایران قطعنامه را بپذیرد و ما (امریکا) دوست نداریم که این قطعنامه مورد قبول ایران قرار بگیرد و میخواهیم ایران آن را نپذیرد تا بتوانیم یک مستمسکی را داشته باشیم تا به ایران حمله کنیم. به نظر من از لحاظ بینالمللی این توفیق برای ایران بود که پرچم صلح را از دست صدام گرفت و صدام به عنوان متجاوز شناخته شد و سازمان ملل عراق را به عنوان متجاوز اعلام کرد.
در داخل البته نظرات مختلفی وجود داشت. حضرت امام(ره) به نحوی با تلخی این قطعنامه را پذیرفتند و تلخی این پذیرش به خاطر حوادثی بود که در جبههها اتفاق افتاده بود و در این حوادث دولت آقای میرحسین موسوی نقش منفی بسیار چشمگیری داشتند یعنی آقای موسوی برای این که مجدداً در پست نخست وزیری بماند دست به یک تحرکاتی زد و این تحرکات در جبههها آثار بسیار منفی از خودش باقی گذاشت. رزمندگان ما از تحرکاتی که در جبهه اتفاق افتاده بود راضی نبودند و معتقد بودند که باید دستاوردهای بیشتری برای جنگ داشته باشیم که البته این تا حدی میتوانست معقول باشد منتها آنچه که خداوند متعال مشیت میکند آن انجام میگیرد و دست کسی نیست و عاقبت امور، پیروزی قاطع جمهوری اسلامی در این جنگ تحمیلی بود.
با توجه به موضعگیریها و سخنان حضرت امام(ره)در مورد جنگ که میفرمودند جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم و سخنان ایشان در مورد ادامه جنگ، چند روز قبل از پذیرش قطعنامه 598 را چگونه ارزیابی میکنید؟جنگ جنگ تا رفع فتنه اتفاق افتاد. یعنی رزمندگان ما نبرد را تا لحظهای پیش بردند که از آن به بعد آغاز رفع فتنه بود یعنی وقتی که آتش درگیری رژیم بعث با ما فروکش کرد این آغاز نهایت کار صدام بود همانطوری که گفتم اگر صدام دستاوردی را در این جنگ داشت به کویت حمله نمیکرد و چون هیچ گونه پیروزی را به دست نیاورده بود به کویت حمله کرد که این آغاز بسیار مهمی برای پایان این فتنه بود. حضرت امام خمینی(ره) این را اتفاقاً قبل از رحلتشان پیش بینی کرده بودند یعنی قبل از حمله عراق به کویت، سفیر ما در کویت که به ایران آمده بود خدمت حضرت امام(ره) رسید و گفت که من دارم برمیگردم به کویت، به امیر کویت چه بگویم، حضرت امام(ره) فرمودند به ایشان سلام برسانید و بگویید این همه کمکی که شما به رژیم صدام کردید بدانید روزی که جنگ متوقف میشود و صدام هیچ گونه دستاوردی را ندارد حتماً به شما حمله خواهد کرد که نشان بدهد در جای دیگری به پیروزی رسیده است.
به چه میزان به بندهای قطعنامه 598 عمل شده است؟
برخی از بندهای قطعنامه 598 مانند آتش بس و بازگشت به مرزها و تعیین متجاوز کامل انجام شد و برخی از بندهایش مثل اینکه کسی که متجاوز است مسئولیت تجاوز را بر عهده داشته باشد اصلاً انجام نشد. بندهایی که مربوط است به امنیت خلیج فارس که بند بسیار مهمی است که تمام کشورهای خلیج فارس باید در یک امنیت دسته جمعی در آن وارد بشوند این هم انجام نشد و لذا بندهایی از قطعنامه 598 انجام گرفت و بندهایی از آن انجام نگرفت.
حضرتعالی زمانی که خبر پذیرش قطعنامه 598 را شنیدید در کجا بودید و چه احساسی پیدا کردید؟
من در تهران بودم و حضرت امام(ره) دستور دادند جلسهای تشکیل شد و بنده و آقای مهدوی کنی و رئیس جمهور و رؤسای قوا و دیگر مسئولین همه در آن جلسه شرکت داشتند و مرحوم حاج احمد آقا نامه حضرت امام(ره) را آوردند و برای مسئولین عمده کشور آن نامه را خواندند و در آن نامه حضرت امام(ره) گلایههایی را داشتند. از دولت آقای میر حسین موسوی و گلایههایی را از بخشهایی از نیروهایی که کار نظامی میکردند و در عین حال نظر خودشان را در مورد پذیرش قطعنامه 598 بیان کرده بودند و نامه حضرت امام(ره) یک سند تاریخی بسیار مهمی بود که حکایت از تیز هوشی، شجاعت، منش و روش حضرت امام(ره) در اداره مملکت را داشت. انصافاً امام(ره) وجودش رحمت بود و در این 10 سالی که ایشان رهبری نظام را برعهده داشت یک مدرسهای برای همه ما بود. ما نسلی هستیم که این کارآموزی سیاسی را در زمان حضرت امام(ره) انجام دادیم.
به نظر حضرتعالی جنگ را باید از طریق دیپلماسی و پای میز مذاکره به سرانجام رساند؟
البته این مخلوط کردن دو موضوع است؛ یکی این که دیپلماسی همیشه باید به عنوان مهد توان ملی باشد چه در جنگ و چه در صلح فرقی ندارد. حتی در زمان جنگ هم دیپلماسی باید بتواند دستاوردهایی که رزمندگان ما در جبههها به دست میآورند آن نتایج را نگهداری کند و در سطح بینالمللی و سیاسی ترجمه کند. بنده معتقدم دیپلماسی که پشتوانهای در سطح ملی نداشته باشد دیپلماسی حرافی است و خاصیتی ندارد، توان دیپلماسی ما در زمان جنگ به علت توان رزمندگان ما بوده است.
البته جنگها در دنیا به انواع مختلفی ختم میشود. بعضیها با تسلیم دشمن و بعضی با عقبنشینی دشمن و بعضی با خاتمه جنگ. این جنگی که ما در آن قرار گرفتیم بعد از شکستها و ضربات سنگینی که رزمندگان ما برپیکر متجاوز وارد کردند دشمن مجبور به قبول آتش بس شد. نکته مهم این است که صدام هرگز نمیخواست که به این صورت آتش بس را بپذیرد. صدام میخواست خوزستان را داشته باشد و شمال ایران را داشته باشد. وعده داده بود که تا تهران میآیم ولی همین صدام بدون هیچ دستاوردی و با حدود هشتاد میلیارد دلار قرض و حدود یک میلیون کشته و مجروح و خرابیهای فراوان، مجبور شد که قطعنامه را بپذیرد و این در واقع آغاز انجام کار صدام بود.